ناموجه، وجیه، بیتوجیه!
جامعه نوشورای سردبیری: بالاخره اصرار ناموجه نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی برای پاک کردن مشکلات روابط عمومی حکومت با سازمانهای خارجی دست اندر کار تبلیغات علیه جمهوری اسلامی، پای یک نهاد موجه بینالمللی دیگر را هم به کشمکشهای پایان ناپذیرحکومت باز کرد: فدراسیون بینالمللی روزنامه نگاران برای رسیدگی به شکایات کسانی که روزنامهنگاران ایرانی شاغل در رسانههایفارسی زبان خارجکشور خوانده شدهاند جلسه ویژه برگزار کرد تا شکایات این گروه از حکومت کشورشان از زبان این نهاد جهانی هم به دنیا اعلام شود و رسمیت یابد.
تحول تازه ای است که به موضوع عمق و برد بیشتری داده و کسانی را که بخش اعظم آنها در ازای دستمزد به پیشبرد سیاست دولتهای بیگانه در ایران خدمت میکنند مشروعیت میبخشد. انگار که سازمانیصنفی و حرفهای مجوز انجام این نوع فعالیت را به این گروه اعطا کرده باشد. متاسفانه این نهادصنفی بر اساس جایگاه خود از موضع دفاع مطلق از روزنامهنگاران عمل میکند و کاری به اینکه عنوان روزنامه نگار شامل پول گرفتن از یک دولت خارجی برای انجام کارتبلیغات و روابط عمومی در مسیرپیشبرد اهداف سیاسی دولتها علیه دولتهای دیگر نیست و کار روابط عمومی و تبلیغات با ذات و جوهره این حرفه وقواعد اخلاقی آن انطباق نداردتوجهی نمیکند. بنابراین چندان گلایهای از آن نیست، تازمانی که معیار روزنامهنگار دانستن اشخاص در جهان ما عوض شود.
اما دیگرانی هستند که جای گلایه از آنها هست. اولین آنهانهادهای امنیتی جمهوری اسلامیاند که بلاهتهای تحلیلی - رفتاری آنها همواره صفرای جمهوری اسلامی را افزوده است. فشار آوردن به خانواده کارکنان بنگاهسخنپراکنی بریتانیا(بی بی سی) وشبکه های تبلیغاتی دارای مالک و کارفرمای مجهولالهویه و یا دارای ردپا تا درباراعراب دشمنخو تاکتیک ناعادلانه و دارای نتیجه معکوس است. روش ناجوانمردانهایست وباید متوقف شود.
از برخی اشخاص شرافتمند سیاسی هم میتوان گلایه داشت که چرا شان و حیثیت خود را در اختیار دستگاههای تبلیغاتی سعودی و آمریکایی و اسرائیلی میگذارند ، و از برخی روزنامه نگاران برجسته ناقلاهم که به هر دلیلی به استخدام این رسانهها در آمده اند اما هشیارند کهمثلا خبرنگار آنها در یک کشور دیگر باشند و کاری به مسائل و اخبار ایران نداشته باشند. این گروهها ، لابد فکر میکنند میتوانند به میانه رودخانهای از تبلیغات و جریان سازی ضد ایران، نهری از حقیقت بیفزایند و از تجمیع قدرت رسانهای پشت جریان ضدایران بکاهند. رندهای اداره کننده این رسانهها هم لابد در دل خود میگویند "اوکی، برای ما میصرفد!"
اما کسانی هستند که به جای گلایه از آنها باید خواستار توضیحشان بود : یک خیل رنگارنگ از فعالان نشاندار موسوم به ملی مذهبی که در دوره اصلاحات در شدت طلبکاری از مطبوعات کورس گذاشته بودند و حالا پناهنده فرانسه و بریتانیا هستند آنقدر سقوط کردهاند که از موقعیت کارشناس و ناظر و فعال سیاسی در رسانه های یاد شده سقوط کردهاند و حالااز آنها به عنوان "همکار" یاد میشود. شاید گرفتار معیشت هستند یا چیز دیگر، و البته لابد میدانند هزینه زندگی آنها را در پاریس و لندن ، به واقع نیروهای سیاسی و روزنامه نگاران داخلی میدهند.
اما گروه شرمنده اصلی، خدمه رسانههای نشاندار متمرکز بر فعالیت علیه ایرانهستند. توضیح خواستن از آنها به خاطر کاری که میکنند البته عبث است، همانقدر که بیش از سه دهه است گروه رجوی نیازی به پاسخگویی در باره مواضع خود ندیده است. آنها با اصرار بر اینکه روزنامه نگارم ، بیطرفم ، دلسوزم، طرفدار شفافیتم ، درجستجوی حقیقتم ، جامعه را آگاه میکنم ، و از کارفرما مستقل هستم اززیر پرسشهایی مثل اینکه کارفرمایت کیست و انگیزه اش چیست در میروند. خودشان نمیتوانند از کاری که میکنند دفاع کنند؛ دستگاه امنیتی ایران برایشان مشروعیت میتراشد و حالا هم حمایت یک نهاد بینالمللی را دارند. با این وضع،کاسبی آنهارونق و بی حیثیتی این حرفه در ایران ابعاد بیشتری میگیرد.
پس یک روزنامهنگار مهاجر برای کمک به پیشبرد دموکراسی در کشورش چه کند؟ این پرسشی است که برخی همکاران و منتقدان درپی مطالب گذشته جامعهنو در مورد اینموضوع در مقابل ماقرار دادند (بویژه پس از انتشار الف "آیا به ما اعتماد میکنید؟")و برخی هم خشمگینانه بود. ما این تندیها را درک میکنیم و تلاش داریم تفسیر بدبینانه روی آنها نداشته باشیم. از موضع بالا و تعیین تکلیف هم سخن نمیگوییم. همینقدر میدانیم که وقتی کسی شرایط و موقعیت انجام وظیفهای را ندارد ، تعهد او هم (اگر دارد) ساقط است و از دوشش میافتد. بماند که برای خدمت رسانهای به کشور در جهت ترویج دموکراسی ، افشای خطاهای حکومت ، حمایت از آسیب دیدگان حکومت، و نظایر آن در دنیای امروز نیازی به تریبونهای مشکوک و مجهولالمالک نیست.برای گذران زندگی شاید،
اما با وجود شبکههای گسترده مجازی برای اطلاعرسانی و کمک به شفاف سازی اوضاع کشور، و رساندن پیام، فکر و آگاهی به جامعه نیازی به ورود به سازوکار گویا ۲۵۰ میلیون پوندی خاندان سعودی نیست. اگر میخواهید با مردم خود حرف بزنید به سراغ آن بروید.
نکته دیگری هم میماند. ما میپذیریم رفتار دستگاه امنیتی نسبت به خانواده هایاین گروه نادرست، غیر عادلانه و خلاف عرف و از سر فلاکت حکومت است، اما جای این پرسش هست که این دستگاه سرشار از خطا چرا خانواده امثال امانپور و کمالیدهقان را زیر فشار نمیگذارد؟ مگر سی ان ان و گاردین طرفدار حکومت ایرانند و گزارش منفی در باره ایران کم دارند؟ چرا حکومت به خانواده کارکنان ایرانی سایر رسانه ها فشار نمیآورد؟آیا پاسخی بر این پرسشهست؟ آیا نمیتوان تفاوت ماهیت رسانههایی را که این روزنامه نگاران مختلف در آنها کار میکنند پاسخ پرسش فوق دانست؟ اگر چنین است آیا نباید علاوه بر عصبیت دستگاه امنیت، علت را در بطن و ماهیت رسانههای یادشده جستجو کرد ؟ آیا آنها اساسا رسانهاند یا دستگاه تبلیغاتی و از نظر ژنتیک چیزی همانند صدا و سیما؟
شاید دوباره مورد نقد قرار گیریم وهدف انگیزه خوانی. بگذارید خودمان توضیح دهیم: آمار نداریم ، ولی به دلایلی تصویر "روزنامهنگارایرانیحقوق بگیرازخارجی" بسیار گلدرشت است و پر طول و عرض و شاید میپذیرید شرمآور وبی توجیه . ما بیش از همه معتقدیم ریشهاش مثل هر گرفتاری ملی دیگر نابخردی و ناموجهی حکومت است، اما این واقعیت هرقدر هم حضورسلطهگرانه داشته باشد، همه رفتار ما را توجیه نمیکند.