بحران اعتماد!

بحران اعتماد!

جامعه نو


(این مطلب در پاسخ به پرسشهای همراهان جامعه نو نوشته شده است)

شورای سردبیری: مثل خیلی از کارهای دیگر، در ماجرای سیل استانهای غربی کشور هزینه بی‌اعتمادی عمومی را به خودمان و اقتصاد کشور منتقل میکنیم. بی اعتمادی به ساختار اداری کشور، به خاطر بی‌اعتمادی به حکومت، به دلیل آنکه حکومت جایگاه هر اقدامی را در رابطه با منافع سیاسی و ایدئولوژیکش تعریف میکند. مثال ساده و روزمره‌اش، گزارشی است که نشان میدهد خانم مسنی هنگام تحویل پتوی اهدایی‌اش برای سیلزدگان اعلام میکند به این ترتیب مطمئن است هدیه‌اش به دست سیلزدگان میرسد و خرج بیگانگان نمیشود. نفر دیگر دو بسته بطری‌های آب خریده و آورده است...


عقل سلیم میگوید آن خانم باید هدیه‌اش را به صورت ریالی به هلال‌احمر میداد تا با آن از کارخانه تولید پتو به جای یک تخته، دوتخته پتو خریداری شود (به خاطر حذف سهم توزیع‌کننده و هزینه حمل‌ونقل و تخفیف خرید به تعداد بالا). آب معدنی و سایر اقلام هم به همین ترتیب. جمع‌آوری کمک جنسی فقط باید به جذب اجناس استفاده شده دست دوم محدود شود. اما اکثریت ما چنین نمیکنیم. علت آن به سادگی بی‌اعتمادی به حکومت است. وقتی به سراغ افکار عمومی میروی، کسی اعتقاد ندارد حتی یک امدادگر فاسد در هلال احمر وجود داشته باشد، ولی حکومت را به صورت عام فاسد میپندارند که نمیتوان دزد به دستش داد به کلانتری ببرد و یا کمک و اعانه‌به حسابش ریخت تا به نیازمند برساند.


باید این نگرش غالب را تغییر داد. البته کار مشکلی است. نمیتوان تصویر سیستمی را که هر روز از کشف دزدی و تقلب و کج‌دستی معتمدان و اختلاس و درازدستی مدیران آن خبر می‌آید و فساد و سوءاستفاده وابستگان و فرزندان مقامات آن داستان سر هر بازار است به راحتی در ذهن مردم تغییر داد. اما باید جامعه را نسبت به سلامت عملکرد رده‌های مشخصی از ساختارهای موجود (نه مقامات) مطمئن ساخت؛ هم به دلیل آنکه این ساختارها تامین‌کننده نیازهای حیاتی مردم نظیر آب و برق و مخابرات و بهداشت و آموزش و نظم و کمک‌های اجتماعی‌اند و عملکرد آنها بیشتر حاصل طراحی اولیه و شرافت کارکنان‌آنها است و نه اراده حکومت، و بنا بر این توسعه بی‌اعتمادی به آنها پمپاژکننده ناامیدی و یاس و بی‌چشم‌اندازی ویرانگری در روح و ذهن مردم است، و هم به این دلیل که بی‌اعتمادی به عملکرد آنها هزینه‌زا و فلج‌کننده جامعه در هنگام ضرورتهایی مثل کمک به سیلزدگان است.


یک گرفتاری اجتماعی قابل‌توجه دیگر در میانه مصیبتهایی مثل سیل، غنیمت شمردن موقعیت توسط حکومت برای نمایش اقتدار، خدمتگزاری و محبوبیت خودش است. ابنای حکومت یاد گرفته‌اند فرصتهایی مثل سیل و زلزله را مصادره به مطلوب کنند، علیه رقیب سیاسی‌شان پرونده بسازند، و هر کمکی از سوی مردم را به حساب حمایت از حکومت بگذارند. زمانی رئیس موتلفه بدون ترس و با اعتمادبه‌نفس‌ کمیته امداد را جزء تشکیلات حزب موتلفه احصا میکرد و تذکردهندگانی را که گفته بودند اشتباه است این تشکیلات را به خاطر آنکه رئیس آن عضو موتلفه است در شمار دارایی حزب بیاورید، به فحش و نفرین می‌بست. این نوع تلقی‌ها کماکان ادامه دارد. برای غلبه بر این تصورات جامعه، باید برای مردم توضیح داد سوء‌استفاده سیاسی حکومتها از خدمات تشکیلات اداری کشورها معمول و تقریبا غیرقابل حذف است و مردم باید بپذیرند هزینه سریعتر و ارزانتر رسیدن کمک آنها به نیازمندان وجودچنین سوء استفاده‌هایی است.


وجه دیگری از بحران اعتماد، رقابت حکومت با چهره‌های مشهور معتمد مانند هنرمندان و ورزشکاران است؛ به زعم حکومت، اگر یک چهره خارج‌ از حکومت بتواند کمک زیادی جلب کند، سبب سرشکستگی حکومت است و باید بلافاصله برای او پرونده سوءاستفاده ساخت. نتیجه طبیعی آن، کنار کشیدن چهره‌ها از کارزار جمع‌آوری کمک و زیاندیده آن نیازمندان هستند. بنابراین چهره‌های اجتماعی نیز چاره‌ای ندارند و نباید از نفوذ خود برای جذب کمک از طریق سازمانهای مسئول دریغ کنند؛ رسیدن حداقلی از کمک به هموطنان، مهمتر از سوء‌استفاده سیاسی است که حکومت از مدیریت توزیع این کمکها میکند.


فاجعه تاثیر بی‌اعتمادی به حکومت بر همبستگی ملی، بیش از همه در این تصور متجلی میشود که حکومت کمکهای مردم به هموطنان سیلزده‌شان را خرج مردم لبنان و غزه و سوریه میکند. تصور بسیار گسترده‌ای است و اتفاقا همین روزها یکی از هموطنان خشمگین خوزستانی در مقابل دوربین و هنگام گفتگو با استاندار آن را به زبان آورده است. این تصور اشتباه‌ است؛ چه‌سیل بیاید و چه زلزله، سهم گروه‌ها و دولتهای دوست حکومت در منطقه محفوظ و به صورت ارز خارجی است. البته اعتراض به این رفتار حکومت و حراج کردن منابع کشور برای کسانی که برای مردم ایران و گرفتاریهایشان تره هم خرد نمیکنند در اعماق جامعه فراوان است و حکومت هم این را میداند و از علنی شدن آن هراس دارد. اهل سیاست


مدعی اصلاحات هم مجبور است در این زمینه سکوت کند؛ از خشم و انتقام حکومت میترسد و جرات نمیکند به مردم بگوید حرفشان در زمینه حرام بودن منابع کشور برای بیگانگان درست است، اما نباید کمک کردن به هموطنان خود را به گروی اعتراض به آن درآورند. اگر در گذشته این اعتراض را به صورت فعال کرده بودند، حالا زبان راهنمایی مردم را داشتند.


آخرین عنصر مهم در بحران بی‌اعتمادی موجود، شیوه کنترل اطلاع‌رسانی توسط حکومت است. دستگاه بی‌استعداد تبلیغاتی حکومت، فرمان لزوم افزایش امید را به نفی وجود وضعیت بحرانی تعبیر کرده، کمک ساکنان مناطق بحرانی به اطلاع‌رسانی را سمپاشی و مخالفت با حکومت میداند و به بهانه وجود چند دروغ مشکوک در شبکه‌ها، به تهدید کسانی میپردازد که از منطقه گزارش میفرستند. تکذیب تداوم وجود یک بحران ملی برای موفق نشان دادن حکومت در کنترل اوضاع، انعکاسی جز تعطیل کمک هموطنان نخواهد داشت و باید درباره آن روشنگری مداوم کرد. 


این سیل عظیم بحرانهای متعاقب متفاوتی در ماه‌های آینده به دنبال خواهد داشت و از سر گذراندن این بحرانها به آگاهی‌رسانی واقعبینانه، درستی عملیات دستگاه های حمایتی رسمی و تداوم مشارکت اقشار جامعه بستگی دارد. جامعه نباید توانایی خود را در این مسیر به گروی رفتار حکومت در بیاورد.

Report Page