Amour

Amour

@bangarmyocean

بالاخره این لحظه برایش فرا رسیده بود. در تمام لحظه هایی که ارزویش را داشت حالا زندگی میکرد. سوار هواپیما شد و دنبال جای مناسبی میگشت.

صدای خلبان به صدا درامد

-چند لحظه بعد هواپیما به حرکت درخواهد امد. لطفا در جاهای خود مستقر شوید و برای ملاقات به فرانسه اماده باشید.

تنها این جمله میتوانست برای الیا ارامش بخش باشد.

با حس تکان خوردگی از خواب بیدار شد و بعداز فرود امدن از هواپیما خارج شد.

نفس عمیقی کشید و بوی هوای بهاری را به ریه هایش کشید.

+Bonjour paris(سلام پاریس )

سریع خارج شد و با دوییدن به سمت فرودگاه رفت و چمدان خود را برداشت. فرانسه رفتن و فرانسوی صحبت کردن بزرگترین هدفی بود که داشت. از همان بچگی میدانست که متعلق به همین کشور است.

با صدای زنگ موبایلش از افکارش بیرون امد

+بله

_خانم الیا. به نظر میرسد که سفر خوب و موفق امیزی داشتيد!

+بله اقای چان، میتوانم از فردا شروع به کارم بکنم؟

_بله خانم الیا فقط در انتقالی پروژه‌های شما مشکل جزئی پیش آمده. انها را برای شما ایمیل خواهم کرد

+ممنون

حالا میتوانست زندگی دوباره ای را در این شهر اغاز کند.با گرفتن تاکسی و دادن ادرس به سمت خانه قدیمی اش راهی شد.

_ Madame, nous sommes arrivés(رسیدیم خانم)

پیاده شد و با چشمان اشکی به خانه چوبی و کلاسیک روبرویش چشم دوخت.

+واقعا دلم برات تنگ شده بود.

با کلید در را باز کرد. اولین چیزی که توجهش را به خودش جلب میکرد پیانوی کنار گوشه خانه بود. به سمتش رفت و دستش را روی خاک انباشته شده پیانو قرار داد و کشید تا به عکس خانوادگی خودش رسید.

+زمان های خوبی بود.

+آه تازه یادم افتاد، باید فردا به کلاس پیانو ام بروم.

خیلی وقت بود که به کلید های پیانو دست نزده بود و لازم دانست کمی تمرین کند تا برای فردا اماده شود.




با صداهای که از خیابان کناری اش می آمد. سریع از جایش بلند شد و به سمت لباس هایش رفت وبا نگاه به ساعتش افسوس خورد.

+وای خدای من دیر شده.

سریع از خانه خارج شد و سوار اولین اتوبوس کوچک و قرمز ایستگاه شد.

هوای خوبی بود و صدای گنجشک های فراوانی را میتوان شنید ولی اضطراب دیر ماندن الیا باعث میشد تا نسبت به این طبیعت بی تفاوت باشد و

بالاخره با پرداخت چند سکه از اتوبوس خارج شد و به سمت کلاس کوچکش رفت.

+سلام ومعذرت خواهی میکنم.

و با پایین بودن سرش سریع ب روی یکی از صندلی ها نشست.

_سلام برشما و اینکه شما باید خانم مین لیان باشید از روز اول دیر کردید و مشملی نیست این جلسه فقط سطح تان را بررسی خواهم کرد.

+من کیم تهیونگ هستم. استاد و مربی پیانوی شما. امیدوارم در طی سال بتوانیم صدای های دلنشینی از این ساز بشنویم.

الیا با گفتن این جمله استادش سرش را بالا برد و محو او شد.

+واو.... اون واقعا یک الهی واقعی هست.

موهای خرمایی و استایل فرانسوی و چشمان رنگ گل و حتی ان عینک و کلاهش صحنه بسیار زیبایی را در کنار خورشیدی که از پنجره به او تابیده میشد، ایجاد کرده بود.

در طی کلاس هرزگاهی به مربی اش نگاه های طولانی میکرد واین باعث شد که چشم در چشم بشوند.

_خانم مین مشکلی پیش امده؟!

+خیر فقط کمی به فکر فرو رفتم.

حالا نوبت الیا بود پس باید تمام تمرکزش را بر روی پیانو میگذاشت. بالاخره با لمس کردن کلید ها صدای دلنشین و بلند در کلاس پیچید. سطح الیا از همه بالاتر بود و این باعث تعجب و حتی لبخند بر روی لبهای همه شده بود.

_شما واقعا خیلی خوب میزنید.

+ممنون.

_فقط اسم موسیقیه انتخاب کردید چه بود؟

Derniere dance+

_واو، این موسیقی را شناختم از یکی از بهترین خواننده ی کشور است.

Report Page