Among us

Among us

-𝙎𝙏𝙍𝘼𝙔𝙆𝙄𝘿𝙎'ʰʸᵘⁿʲⁱⁿ-

با حس خفگی چشمامو باز کردم

سرم گیج میرفت و تار میدیدم

چند بار پلک زدم که بتونم دقیق تر ببینم و وقتی تونستم واضح ببینم

"جیغغغغغغغغغغغغ"

اون جسم تکونی به خودش دادو دوباره سر جاش خوابید

"لینو شی_منظورم لینو تو اینجا چیکار میکنی آخ_"

نمیتونستم تکون بخورم

سردرد خیلی بدی داشتم

نگاهی به لینو انداختم

لباس تنش نبود

لخت خوابیده بود؟

"هی با توام"

منو کشید توی بغلشو دوباره چشماشو بست

"هیششش دیشب طب کردی داشتم تا ساعت 5 صبح ازت پرستاری میکردم ولی چرا اون پسره تورو اورد؟"

اخمام رفت توی هم

"کدوم پسره_

نههههه وتفففف سونبه نیم منو رسوندم؟"

لینو بلند شدو نشست

"سونبه نیم؟هی تو یه روزه اونو دیدی بعد حتی باهم مستم کردین؟

نکنه کارای دیگه هم کردین؟

یعنی تو از صبح رفته بودی پیش اون تا ساعت ده شب؟

هی تبااااا نمیتونم باور کنم"

متکارو گذاشتم توی بغلم

"هی تند نرو من صبح نرفتم پیش اون"

بیشتر اومد سمتم

"پس پیش کی رفتی؟"

چشمامو توی کاسه چرخوندم

"اون شبی که جیمی مست بود میخواستم برم برسونمش که اون شروع به دوییدن کردو بعد از کلی گشتن تونستم پیداش کنم"

اخماش رفت توهم

"خب این چه ربطی به سونگهوا داره؟"

صدامو بالا تر بردم

"بعدش اونو روی یه ماشین دیدم

جلوتر که رفتم دیدم مخلفاتی که خورده رو برای پرنده ها هم جا گذاشته"

گوشیشو از بغل تخت برداشت

"یعنی چی؟"

"یعنی اینکه بالا اورده بود

و یکم گشتم و دنبال صاحب ماشین گشتم که_"

گوشیشو خاموش کرد

"که؟؟"

موهامو پشت گوشم دادم

"اون پسر جذاب بهم گفت نیازی نیست خرج ماشینشو پرداخت کنم و منم در قبالش شمارمو بهش دادم"

بهم نگاه کردو خندید

"چییییی شمارتو بهش دادی؟اونم به یه مرد غریبه؟"

پتکارو پرت کردم تو صورتش

"بعدش بهم پیام داد تا هم دیگرو ببینیم دیرو بعد دیدن جیمی رفتمو دیدمش"

خندیدو پوفی کشید

"خب درخواست خونه مونه داد؟"

قیافمو کجو کوله کردم

"نخیرم مگه همه مثل توعن؟"

تعجب کرد

"من کی بهت درخواست خونه مونه دادم؟"

شونه هامو بالا انداختم

"بعد از دید بازدید اون پسر توی راه به سونگهوا شی برخورد کردمو بهم پیشنهاد داد باهاش شام بخورم"

رو به روم وایسادو آستیناشو بالا داد

"بعد اون درخواست خونه داد"

دنبال چیزی میگشتم که بکوبونم توی اون کله قناصش

"چرا دارم اینارو برای تو تعریف میکنم؟"

از جام بلند شدمو در اتاقو باز کردمو انداختمش بیرون

"هی لباسم"

چشمامو توی کاسه چرخوندم و سمت لباسش رفتم برش داشتمو درو باز کردم پرتش کردم توی صورتش

"توهم فقط لخت شو"

خندیدو دستشو توی چهار چو در قرار داد

"دوست داری سیکس پکامو ببینی"

صدایی به گوشمون رسید

"هیونگ اگه لاس زدنت تموم شد میخوایم با بچه ها بریم کمپانی لباساتو بپوش قراره سونگهوا شی رو ببینیم"

لینو آیشیی گفتو لباسشو پوشید

"چه تحفه ایم قراره ببینیم"

کت هانسه رو برداشتمو توی یه پاکت قرار دادم و گوشه اتاقم گذاشتم

یعنی دیشب حرف بدی جلوی سونگهوا شی گفتم؟

نکنه بوسیدمش؟

نکنه بغلش کردم

فاکککک

لباس مشکی با یه شلوار کوتاه پوشیدمو کیفمم از توی کشو برداشتمو سمت پایین رفتم

روی مبل نشستمو شروع به ور رفتن با گوشیم کردم

گوشیم زنگ خورد

هانسه بود لبخندی زدم وگوشیمو جواب دادم

"های ا.ت شی

ببخشید دیشب یهویی رفتم ولی بعدا براتون جبران میکنم"

خندیدمو ادامه دادم

"نه موردی نیست امیدوارم دیدار بعدیمون بهتر باشه"

بعد از یه ربع حرف زدن نگاه سنگینی رو روی خودم حس میکردم سرمو برگردوندم و با قیافه ترسناک لینو رو به رو شدم

سریع چرتو پرتی سرهم کردمو گوشیو قطع کردم

"جذاب حرف میزنه؟"

خندیدم

"از تو بهتره که تمام حرفات با متلکه و توش دعواعه"

خندیدو اومد سمتم

"باشه ازین ببعد یه کلمه هم باهات حرف نمیزنم"

سرمو تکون دادم

"یک دو سه شروع"

جفتمون از در خارج شدیمو رفتیم سمت ماشین

بعد از چند دیقه رسیدیم جلوی در کمپانی

پیاده شدیمو سمت اتاق دنس رفتیم

پسرا رفتن تو و منم یکم با اریک وقت گذروندمو برای ناهار دوباره برگشتیم کمپانی

کلی خوش گذشت

باهم درباره چیزای چرتو پرت صحبت کردیمو خندیدیم

وارد کمپانی شدیم که با کوین شی برخورد کردیم

"ا.ت خوب شد که دیدمت قراره برای شام بریم با سونگهوا شی و پرسنلا بیرون به پسرا خبر بده"

روی شونم زدو رفت

سرمو تکون دادمو سمت پله ها رفتم

پشت در وایساده بودیم و بعد از یه بار در زدن وارد شدیم

پسرا در حال تمرین بودن

کامل عرق کرده بودن

خندیدمو وارد شدم

"بسه بهتره استراحت کنین"

چنتا قهوه گرفته بودیمو من بین پسرا پخش کردمو

کنار ای ان نشستم

ای ان برگشت سمتم و لبخند زد

"راستی نگفتی چند سالته"

بهش نگاه کردم

"چرا باید سنمو بگم؟"

خندید

"بگو بگو بگو"

سرمو تکون دادم

"بعدن پشیمون نشیا

20البته یه چند روز دیگه میرم توی 20 سال"

دهنش باز موند

"تباااا ا.ت تو بیست سالته با داد"

لینو که قهوش تو گلوش گیر کرده بودو بنگ چان پشتش میزد برگشت سمتم

"تو بیست سالته؟

وتف"

به بنگ چان نگاه کردم

"بهش بگو باهام حرف نزنه مگه خودش اینو نخواست"

شونه هامو بالا انداختم

ای ان اخم کردو از جاش بلند شد

"تو دیگه چته"

برگشتو دست به سینه جلوم وایساد

"من مکنه بودم که تو جامو گرفتی من دیگه نمیخوام اینجا بمونم"

قهر کردو رفت سمت در

"هی قبل ازینکه بری بگم یه چیزیو

قراره برای شام بریم با پرسنل کمپانی بیرون پس بهتره اماده شین"

قهومو روی میز گذاشتمو بیرون رفتم

(بعد گذشت چند ساعت)

وارد رستوران شدیمو به اطرافمون نگاه کردیم

رستوران خیلی بزرگی بود که یه پیشخدمت اومد سمتمونو جامونو بهمون نشون داد

یه اتاق بزرگ که هممون جا میشدیم

سونگهوا شی بعد از چنددیقه اومد

با دیدن من اومد کنارمو نشست

"بهتره سوپ خماری بخوری"

خندیدو منم اخم کردم

"خیر نیاز نیست"

بهم نگاه کرد

"سر درد نداری؟"

سرمو تکون دادم

سونگهوا به کوین نگاه کردو چیزی بهش گفت

" چند دقیقه دیگه یکی از سرمایه گذارا هم میاد پس بهش احترام بذارین"

کوین سرشو تکون دادو بله ای گفت

"مطمعنی سر درد نداری؟"

بهش نگاه کردم

"بس میکنین؟"

باشه ای گفتو پَکَر نشست

خندیدم و سرمو برگردوندم

چشمم به لینو افتاد

چشماشو ریز کرده بودو داشت با دقت همه بدنمو آنالیز میکرد

اروم و بی صدا بهش گفتم:چته چه مرگته؟"

خنده هیستریکی کردو گفت: معلومه تو چه مرگته(اروم)

لینو دقیقا رو به رومون نشسته بود

"انیوهاسه یو من مدیر عامل جدید شرکت و یکی از سرمایه گذارا هستم"

صداش آشنا بود

از کلکل با لینو دست کشیدمو سرمو برگردوندم

چی؟

امکان نداره

اسکلم کردین؟

"من هانسه هستم"

چشمام گرد شد

"وتف"

لینو برگشتو بهم نگاه کرد

"چته؟"

سرمو تکون دادم

"این همون پسرس که جیمی روی ماشینش کار خرابی کرد"

سونگهوا بهم نگاه کردو بعد به هانسه نگاه کرد

هانسه با دیدن من شوکه شدو اومد کنار ما نشست

"ا.ت شی فکر نمیکردم اینجا ببینمت"

سرمو تکون دادم

"منم_همینطور"

خندیدو ادامه داد

"پس منیجری که کوین شی راجبش صحبت میکرد تو بودی..."

اوهومی گفتم

اریک و بقبه اعضای گروه اومدن تو

اریک با دیدن من یه لبخند زدو اومد سمتمون

"ا.ت میای پیش ما؟میخوام به بقیه بچه ها نشونت بدم"

هیونجین: بگو از دور ببیننش بعد نمیبینی سرش شلوغه؟"

چشم غره ای به هیونجین رفتو دستشو دراز کرد

"بیا بریم"

سرمو تکون دادم

"بخشید من چند دیقه میرم و بعد برمیگردم"

دست اریکو گرفتمو بلند شدم

بعد از اشنا کردن من با اعضای گروه بالاخره از حرف زدن دست کشید

به میز لینو اینا نگاهی انداختم

هانسه و سونگهوا داشتن باهم حرف میزدن و بقیه هم باهم

ولی لینو پوکر به من نگاه میکرد

کی این شام مسخره تموم میشه؟

درباز شدو کوین شی اومد داخل

ایشون آنتونی شی هستن قراره ازین ببعد بیشتر ببینینشون

چشمامو ریز کردم

چرا؟

این چه اتفاقیه داره برام میوفته

بگین این یه شوخیه

نگاهمو ازش گرفتم

اون چرا اومده کره؟اون الان باید استرالیا باشه

یعنی چی؟

رفتن سر میز بغلی نشستن

استرسو اظطرابو باهم داشتم که هر لحظه ممکن بود به شلوارم گند بزنم

اروم از جام باند شدمو سمت میز پسرا رفتم

فیلیکس با دیدنم لبخند زد

"ا.ت بیا اینجا"

صداش خیلی بلند بود که توجه همرو جلب کرد

"پس تو واقعا اینجا بودی"

پسر قد بلندی که پشت سرم وایساده بود و بهم لبخند میزد

برگشتمو بهش نگاه کردم

اخمی کردمو اروم عقب عقبکی رفتم بیرون

میتونستم حس کنم اونم داره دنبالم میاد

شروع کردم به دوییدن

(لینو)

ا.ت داشت سمتمون میومد که یه پسره جلوش سبز شدو ا.ت با دیدن اون رنگ عوض کرد میتونستم ناراحتیو توش چشماش ببینم

یکم که به قیافه پسره دقت کردم

'اون برام فقط مثل دوست میمونه'

این همون پسر که توی گوشی ا.ت دیدمش

اما ا.ت چرا رفت بیرون

سونگهوا با دیدن جو سنگین بلند شدو بیرون رفت

پشت بندش هانسه رفت

میخواستم ببینم چه اتفاقی داره میوفته که منم رفتم بیرون

همینجوری اروم اروم سه نفری پشت اون پسر میرفتیم

اون دویید جلوی ا.تو راهشو سد کرد

(ا.ت)

جلوم وایسادو دستمو گرفت

"ا.ت بیا باهم حرف بزنیم"

پوسخندی زدمو سرمو چرخوندم

"میخوای باهات حرف بزنم؟

درباره چیزی که عوض نمیشه؟

هی فکر کردی من مثل دورو وریاتم؟(به استرالیایی)"

اون میتونست به کره ای حرف بزنه ولی من برای اینکه جو بینمون سنگین تر شه به استرالیایی حرف زدم

"هی ا.ت اشتباه نکن میدونی که من نمیخواستم اون کارو انجام بدم

همش تقصیر اون دختره هرزه شد

من جای تورو به هیچ کس نمیدم"

مثل دیوونه ها میخندیدمو سرمو تکون دادم 

"ولی من مثل اون دختره نیستم که فقط برای یه شب میخواستیش

تو دخترارو توی یه چیزی میبینی

اونم فقط اون چیزه

میدونی که اشتباه نمیکنم تو خودت اینو گفتی و ولم کردی

وقتی لخت توی بغل هم بودین اینو گفتی و اون دختر اصلا به

حرفات توجهی نمیکردو بیشتر توی آغوشش فشردت

من برای اون دختر متاسفم که گیر هرزه ای مثل تو افتاد یا شایدم اونم مثل تو میخواست نیاز هاشو برطرف کنه"

حرف نمیزدو فقط بهم نگاه میکرد

"تو توی این همه مدتی که باهم بودیم نمیخواستی با من بخوابی؟"

سرمو تکون دادم

"چرا باید با یکی مثل تو میخوابیدم؟"

قطره های اشکم همینجوری روی صورتم میریختو صورتمو خیس کرده بود

"من بخاطر تو اون کشور لنتیو ترک کردم تا نبینمت بعد....

هه فکرکنم دوباره باید کابوسای قدیممو ببینم

بیا دیگه به هم برخورد نکنیم"

دستام به شدت سرد شده بود

دوباره اومد جلوم

"پس من به زور میبرمت"

دستمو گرفتو کشید سمت خودشو منو به زور سمت بیرون میبرد

"هی عوضی ولم کن_"

با صحنه ای که دیدم.....

"هی عوضی ولش کن"

پشمام چرا یهو اینا همچین شدن؟

فک کن _خیلی فکر میکنن خفنن جیمز باندی چیزین

لینو اروم اومد جلو منو از بغلش در اورد

"فک کنم این کافیت باشه"

میخواست یه مشت توی صورتش بزنه که

"هی مشتاتو برای این عوضی حروم نکن".بهش نگاه کردم

جیمی بود

"شماها باهم دست به یکی کردین امروز منو ببینین؟

یااا چه خبرتونه یه طرف این پدر سگ یه طرف این بزرگوار یطرفم تو معلوم هست چتونه؟"

جیمی خندیدو اومد سمتم

دستمو گرفتو کشید سمت خودش

"بریم خونه ایرین ببین چقدر زنگ زده"

دوباره داشت زنگ میزد

"ا.تو یافتم مقصد بعد خونته"

خندیدو قطع کرد

"دیگه نبینمت مردک"

بای بایی کردو از بغلشون رد شد

لینو:"الان چیشد؟"

سونگهوا:این کی بود؟"

هانسه: "این همون پسرس که روی ماشینم بالا اورد"

انتونی: هان؟"

لینو: دیگه نبینم دور ا.ت بپلکیا"

چشماشو ریز کردو از بغلش رد شدن

آنتونی:"تازه شروع شد ا.ت....من باید تورو مال خودم کنم"


Report Page