Ali

Ali

علی

چگونه از شر تعصبات ذهن خلاص شویم؟

بهمن شهریپژوهشگر حوزه زبان، فرهنگ و آموزش

·      25 حق نشر عکسGETTY IMAGES

شهروند قرن بیست و یک بودن سلسله مهارت‌هایی می‌طلبد. مناسبات جهانی در قرن بیست و یک، هر روز پیچیده‌تر می‌شود. پاسخ بسیاری از پرسش‌ها بلی یا خیر ساده نیست. هر روز اطلاعات جدید مسائل را دگرگون می‌سازد. پیچیدگی امور بدان معناست که باید مهارت‌های پیچیده‌تری را فرا بگیریم و آنان را تمرین کنیم تا بتوانیم شهروندانی آگاه در سطحی جهانی باشیم. یکی از این مهارت‌ها یادگیری و تمرین ارزیابی انتقادی از خود و اعتقاداتمان است.

در چند سال اخیر، پژوهش‌های دانشگاهی بسیاری در حوزه گسترده علوم ذهنی انجام شده که هدف اصلی‌شان شناخت ذهن و عملکردش است. این حوزه علم که برخی از آن با عنوان علوم شناختی نیز یاد می‌کنند، کاملا بینارشته‌ای است؛ یعنی شامل پژوهشگران حوزه‌های متنوعی از علوم می‌شود؛ عصب‌شناسی، روانشناسی، کامپیوتر، هوش مصنوعی، زبان‌شناسی، جامعه‌شناسی، فلسفه و غیره. دستاوردهای فناوری اطلاعات نیز به رشد و غنای این پژوهش‌ها کمک کرده است.

این حوزه علمی در پی یافتن پاسخ پرسش‌هایی درباره نحوه شناخت و درک ما از جهان اطرافمان است. اینکه افراد چگونه درباره جهان می‌اندیشند؟ چگونه محیط پیچیده اجتماعی اطرافمان را درک می‌کنیم؟ آیا مکانیسم‌های پنهانی در ذهن وجود دارند که فهم و قضاوت ما را درباره جامعه و جهان اطرافمان به ما دیکته می‌کنند؟ اگر وجود دارند چگونه عمل می‌کنند؟ آیا می‌توان با شناخت این مکانیسم‌های پنهان به درک متفاوت‌تری از جهان رسید؟ فرایند طبقه‌بندی اطلاعات در ذهن و دسترسی به آن چگونه است؟ چگونه قابلیت‌های ذهنی و بهره‌وری افراد را با شناخت بیشتر ذهن می‌توانیم افزایش دهیم؟ چگونه در دام تعصبات ذهنی می‌افتیم؟ و سوالاتی از این دست.

حق نشر عکسGETTY IMAGES

به باور بسیاری از دانشمندان این حوزه، واقعیت اجتماعی در ذهن افراد، بر اساس اطلاعاتی که در ذهن دارند خلق می‌شود. پس این واقعیتِ ساخته ذهن ما است که نحوه رفتارمان را در جهان اجتماعی دیکته می‌کند نه خود دانش درون ذهن. این واقعیت ذهنی ممکن است حتی هیچ نسبتی با واقعیت بیرون از ذهن نداشته باشد. دانشمندان علوم ذهنی فرایندهایی را که در آن ذهن منحرف می‌شود و به جانبداری از قسمتی از واقعیت می‌پردازد، جهت‌گیری یا سوگیری ذهنی می‌نامند.

در پژوهشی مشترک، مارتی جی. هَسِلتِن (استاد روانشناسی و علوم ارتباطات در دانشگاه کالیفرنیا در لس‌آنجلس)، پاول اندروز (استاد روانشناسی و علوم اعصاب و رفتار در دانشگاه اونتاریو)، و دنیِل نِتِل (استاد علوم رفتاری در دانشگاه نیوکاسل) نشان دادند که چگونه جهت‌گیری‌های ذهنی در افراد تکامل پیدا می‌کنند و انسان‌ها همچون حیوانات از دریچه سازگاری با محیط اطرافشان به قضاوت و واکنش می‌پردازند.

به باور این پژوهشگران جانب‌داری ذهن الگویی نظام‌مند دارد که با رشد و تکامل جهت‌گیری‌های ذهنی می‌تواند قضاوت نادرست و تفسیر غیرمنطقی از امور جهان را در پی داشته باشد. با شناخت فرایند‌هایی که طی آنها ذهن به جانبداری از قسمتی از اطلاعات ورودی می‌پردازد و قسمتی دیگر از دانش را نادیده می‌گیرد، می‌توانیم فرایند خردورزی، قضاوت و تصمیم‌گیری را بهینه کنیم. جهت‌‌گیری تاییدی یکی از مشهورترین‌ انواع جهت‌گیری‌های ذهنی است.

اصطلاح جهت‌گیری تاییدی (Confirmation bias) را نخستین بار پیتر واسن (۱۹۲۴-۲۰۰۳)، روانشناس برجسته دانشگاه کالج لندن استفاده کرد. وی یکی از پیشگامان روانشناسی استدلال (Psychology of reasoning)، یکی از شاخه‌های علوم ذهنی، است. این شاخه از علوم ذهنی نحوه تفکر و استدلال را در افراد مطالعه می‌کند؛ فرایندهایی که منجر به نتیجه‌گیری در ذهن می‌شود و چگونه این فرایندها روند حل مسئله و تصمیم‌گیری را شکل می‌دهند. از دید واسن، افراد بلافاصله به اطلاعات و دانشی تمایل پیدا می‌کنند که پیش‌فرض‌ها، دریافت‌ها و باور‌های‌‌شان را تایید می‌کند.

حق نشر عکسGETTY IMAGES

به زبان ساده، جهت‌گیری تاییدی یعنی تمایل ما به پذیرش باورهایی خاص. به بیان دیگر هنگامی که باوری در ما شکل ‌می‌گیرد تنها اطلاعاتی را می‌پذیریم که باورهای پیشین ما را تایید می‌کند و در عین حال اطلاعاتی را که درباره باورهایمان شبهه ایجاد می‌کند یا کلا نادیده می‌گیریم یا از اساس رد می‌کنیم. این نوع مواجهه با باورهایمان ممکن است همچون مخدری عمل ‌کند و ما را در برابر واقعیت‌های اطرافمان کرخت ‌سازد. اینگونه است که ممکن است دریافت ما بخش بزرگی از واقعیت بیرون از ذهن را منعکس نکند.

بگذارید با مثال در حوزه باورهای مذهبی، سیاسی و اجتماعی بحث را کمی روشن‌تر دنبال کنیم. فرض کنید به لحاظ مذهبی باور دارید قدرت یا قدرت‌هایی آسمانی وجود دارد که بر ما نظارت می‌کند، اگر انسان خوبی باشیم به ما یاری می‌رساند و سرنوشت ما را پس از مرگ تعیین می‌کند؛ یا به لحاظ سیاسی باور داریم فلان سیاستمدار و یا فلان دولت همیشه بدرستی عمل می‌کند یا برعکس باور داریم فلان سیاستمدار یا فلان دولت هیچ‌گاه به حق نبوده است؛ یا به لحاظ اجتماعی باور داریم که گروهی از افراد بر دیگران برتری دارند و این برتری به خاطر یک ویژگی فردی است مثلا رنگ پوست، ملیت، قومیت، زبان، ثروت، باور مذهبی، خاستگاه جنسیتی، ناتوانی جسمی، سن و سال، شغل و غیره.

در تمامی موارد بالا جهت‌گیری تاییدی باعث می‌شود در هر متنی، اعم از دیداری و شنیداری، توجه‌مان مستقیما به سمت واژگان، عبارات و جملاتی جلب شود که به نحوی این باورهارا تایید‌ می‌کنند. در نتیجه آنها را احتمالا سریعتر در حافظه ثبت می‌کنیم و در گفتار و نوشتارمان بیشتر از آنها استفاده می‌‌کنیم. هر کجا به اطلاعاتی بر می‌خوریم که همان دریافت ما از آن قدرت آسمانی، آن سیاستمدار یا آن برتری‌جویی اجتماعی را مثبت جلوه می‌دهد، به آن توجه ویژه می‌کنیم و جذبش می‌شویم و برعکس.

جهت‌گیری تاییدی حتی بر شکل‌گیری مناسبات و روابط اجتماعی تاثیرگذار است. مثلا در روابط اجتماعی اعم از حقیقی و مجازی، خودمان را در معرض آن دسته از موقعیت‌های اجتماعی قرار می‌دهیم که رویکرد مثبتی به این باور‌های ما دارند. بیشتر با افرادی همنشینی می‌کنیم که یا مثل ما یا بسیار شبیه ما فکر می‌کنند. فرصت درک چشم‌اندازهای متفاوت را از خودمان می‌گیریم. شاید حتی بدون اینکه متوجه شویم، هر کسی که آن قدرت آسمانی، آن سیاستمدار خاص یا آن اعتقاد به برتری‌جویی را به چالش بکشد در ذهنمان سانسور ‌می‌کنیم و با آنان وارد گفتگو نمی‌شویم. حتی ممکن است ناخواسته با رفتار و گفتارمان باعث رنجش دیگران شویم فقط به این دلیل که اندیشه و شیوه زیست متفاوتی دارند.

یک باور غلط اما شاید رایج این است که تفکر بسته فقط متعلق به افراد کمتر تحصیل‌کرده با موقعیت اجتماعی پایین‌تر است. در حالی که در طول تاریخ دانشمندان و نخبگان دانشگاهی بسیاری بوده‌اند که در برابر دستاوردهای جدید علمی مقاومت می‌کرده‌اند. شواهد فراوان نشان می‌دهد که جهت‌گیری تاییدی این مقاومت را معمولا از دو طریق انجام می‌ دهد: توجه گزینشی به داده‌های علمی موجود و نادیده گرفتن داده‌هایی که باورهای پیشین را باطل می‌کند.

حق نشر عکسGETTY IMAGES

جهت‌گیری تاییدی حتی ممکن است بر زندگی اقتصادی ما تاثیرگذار باشد از سرمایه‌گذاری‌های کلان مالی گرفته تا خرید روزانه. مثلا به علت اینکه باور داریم یک کالا همیشه خوب است یا یک استراتژی در سرمایه‌گذاری همیشه سودآور است، شواهد غلط ‌بودن باورهایمان را نمی‌بینیم. در این صورت ممکن است به لحاظ مالی متضرر شویم و خودمان را از کیفیت بالاتر و سود بیشتر محروم کنیم. اما چاره چیست؟

اگر می‌خواهیم فکری باز داشته باشیم، نمی‌توانیم قسمتی از باورهایمان را بسته نگه داریم و اجازه شنیدن، خواندن، صحبت کردن و نوشتن درباره آنها را از خودمان بگیریم. در این صورت، قسمتی از باورهای ما هیچگاه دچار تغییر نخواهد شد و در نتیجه چیز جدیدی نخواهیم آموخت.

راهکارهای متنوعی هستند که با یادگیری و به کارگیری‌شان می‌توان از دام جانبداری ذهن گریخت؛ اینکه در انتخاب منابعی که داده‌های ورودی را برای ذهنمان فراهم می‌کند گزینشی عمل نکنیم. منابعی را که از آن اکثر اطلاعات و دانش‌مان را دریافت می‌کنیم شناسایی کنیم و به چالش بکشیم. از تنوع استقبال کنیم و به منابع جدید، متفاوت و متنوع فرصت پذیرش بدهیم. برخی از این راهکارها در بافت‌های متفاوت را با هم مرور می‌کنیم.

در زندگی فردی، فرصت خواندن، دیدن و شنیدن کتاب‌ها، فیلم‌ها و داستان‌های متفاوت را به خودمان بدهیم. در شیوه زیست‌مان هر از چند گاهی تفاوت ایجاد کنیم. مثلا موسیقی متفاوت گوش کنیم و اخبار روزانه‌مان را از رسانه‌های متفاوت دریافت کنیم. غذاها و طعم‌های مختلف را تجربه کنیم. در موقعیت‌های پیچیده و لحظات تصمیم‌گیری به خودمان فرصت تفکر خارج از چهارچوب‌ بدهیم.

در گفتار و نوشتار، کلید واژگان، عبارات و جملاتی را که اکثر مواقع استفاده می‌کنیم دوباره شناسایی کنیم و به یاد بیاوریم آنان را از کجا، چه کسی یا چه منبعی فراگرفته‌ایم؟ از خودمان بپرسیم که چرا برخی واژگان، عبارات و جملات ممکن است ما را ناراحت کند؟ با تامل درباره زبانمان به قسمت‌هایی از باورهایمان که سالهاست تغییری نکرده‌اند دسترسی پیدا کنیم و آنان را مورد سنجش انتقادی قرار دهیم.

در حوزه مالی، سبد خرید روزانه‌ را متنوع کنیم. پیش از هر تصمیم اقتصادی بزرگ اعم از سرمایه‌گذاری و خرید و فروش دارایی‌هایمان، درباره استراتژی‌های گوناگون مطالعه کنیم. تلاش کنیم اطلاعات متنوعی درباره شرایط بازار به دست بیاوریم و نظر کارشناسان اطرافمان را جویا شویم. تمام گزینه‌های موجود را سبک سنگین و بعد تصمیم‌گیری کنیم.

§      خداناباوران 'هم روی باورشان تعصب دارند'

§      آيا شما ريزپرخاشگريد؟

§      نمونه‌هایی از ریزپرخاشگری در زبان فارسی


در روابط اجتماعی اعم از حقیقی و مجازی به این موضوع بیندیشیم که چرا به یک سلسله موقعیت‌های خاص اجتماعی تمایل بیشتری داریم و برعکس؟ با استفاده از فناوری‌های جدید و امکانات موجود در اینترنت، دانش خودمان را درباره هر آنچه درباره‌اش برداشت منفی داریم افزایش دهیم. از هر فرصتی برای سفر و آموختن درباره فرهنگ‌های متفاوت و آداب و رسوم دیگران استفاده کنیم. دوستان تازه‌ای پیدا کنیم که متفاوت از ما فکر می‌کنند. از معاشرت با افرادی که شیوه ‌زیستشان با ما فرق دارد استقبال کنیم. از وارد شدن به گفتگوی انتقادی هراس به دل راه ندهیم و شیوه‌های تفکر انتقادی را بیاموزیم.

حق نشر عکسGETTY IMAGES

شناخت جهت‌گیری‌های ذهنی‌مان لزوما به این معنا نیست که قرار است باورها و ارزش‌های فردی‌مان را از دست بدهیم. برعکس، شناخت ذهن و نحوه سوگیری‌اش ممکن است از ما انسانی منطقی‌تر بسازد که بتوانیم باورهای خودمان و دیگران را بهتر درک کنیم، از موقعیت‌های متفاوت اجتماعی شناخت بهتری به دست بیاوریم، موقعیت فردی‌مان را در جامعه ارتقا ببخشیم، ناخواسته دیگران را ناراحت نکنیم، قدرت ارزیابی عملکرد خودمان و دیگران را به شیوه‌ای انتقادی افزایش دهیم، در شرایط متفاوت اجتماعی و موقعیت‌های پیچیده تصمیمات بهتری بگیریم و قضاوت منطقی و تفسیر دقیق‌تری از واقعیت‌های جهان اطرافمان داشته باشیم. در چنین شرایطی، نزاع و تنش جایش را به گفتگوی انتقادی با خودمان و دیگران می‌دهد.

نتیجه اینکه همه ما ممکن است تعصبات بیجایی داشته باشیم. تفکر و رفتار بر اساس کلیشه‌های غلط از هر کسی می‌تواند سر بزند. هیچ کسی مصون از جانبداری ذهن و پیامد‌های آن نیست. رهایی از تعصبات ما را به انسانی آزاد اندیش تبدیل می‌کند اما رهایی از جهت‌گیری‌های ذهنی کار یک روزه نیست. با توجه به حجم اطلاعات و پیچیدگی مناسبات دنیای امروز ممکن است هر روز تصورات نادرستی در ما شکل بگیرد. به همین دلیل ارزیابی انتقادی از باورهایمان را باید مهارتی به شمار آورد که همیشه نیازمندش هستیم.

لازم است هر از چند گاهی خودمان و ذهنمان را از محوطه آسایش بیرون ببریم.


آيا شما ريزپرخاشگريد؟

بهمن شهریپژوهشگر فرهنگ و آموزش در دانشگاه اهایو

 

حق نشر عکسTHINKSTOCK

پژوهشگران حوزه "تنوع فرهنگی" و "عدالت اجتماعی"، با پیشرفت ابزارهای علمی، به مشاهده، بررسی و تحلیل دقیق رفتار و زبان افراد جامعه می‌پردازند و در پی راهکارهایی هستند تا با به کارگیری و آموزش آنها، مقوله‌هایی همچون تبعیض‌نژادی و جنسیتی و به حاشیه راندن اقلیت‌ها به حداقل برسد.

یکی از مفاهیمی که در این حوزه در سالیان اخیر مود توجه بسیاری از محققان بوده است، ریزپرخاشگری است. ریزپرخاشگری چیست؟ و شناخت آن چه اهمیتی می‌تواند داشته باشد؟

اصطلاح "ریزپرخاشگری" را چستر پی‌یرس، استاد علوم تربیتی دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۷۳ ابداع کرد و سپس پژوهشگران دیگر، مطالعه درباره آن را گسترش دادند. بنا به تعریف دِرالد سو، استاد روانشناسی دانشگاه کلمبیا، ریزپرخاشگری یعنی "به کار بردن عبارات گفتاری کوتاه و حرکات و اشارات کلامی و غیرکلامی که، چه سهوی چه عمدی، حاوی توهین، سرزنش و تحقیر دیگران باشد".

به طور خاص، ریزپرخاشگری از طریق پیام‌هایی نهفته در درون عبارات، جملات و حتی حرکات و اشارات دست و صورت، توهین‌های نژادی، جنسیتی و اجتماعی را حمل می‌کند. در بسیاری از اوقات، گوینده ممکن است نه تنها قصد توهین نداشته باشد بلکه هدفش نوعی تعریف و تمجید باشد.

در این صورت، گوینده ناخودآگاه به توهین و سرزنش طرف مقابل دست می‌زند بدون آنکه از رفتار خود و عواقب آن آگاهی داشته باشد زیرا ریزپرخاشگری ممکن است ظاهر ناخوشایندی نداشته باشد اما منجر به سرکوب، تمسخر و سرزنش اقلیت‌ها شود. یادگیری و شناسایی ریزپرخاشگری به ما کمک می‌کند تا در گفتار و رفتارمان از به حاشیه راندن دیگران و تبعیض رفتاری حتی بصورت کاملا سهوی خودداری کنیم.

حق نشر عکسTHINKSTOCK

در این جا به معرفی و بررسی اجمالی مثال‌هایی از ریزپرخاشگری، بر اساس انواع پیام‌های که منتقل می‌کنند، می‌پردازم. لطفا توجه داشته باشید که ریزپرخاشگری در اکثر موارد انواع متفاوتی از توهین و تحقیر را همزمان در پی دارد.

- کلیشه های نژادی، جنسیتی: "ایول، بهت نمی آد"

تصور کنید فردی در تعریف از فرزند دیگری می‌گوید:

"ایول؛ به دخترت نمیاد اینقد فعال باشه!"

این ریزپرخاشگری، فارغ از هر نیتی که گوینده داشته باشد، خواسته یا ناخواسته، گروهی بزرگتر از مخاطب را تحقیر می‌کند و به حاشیه می‌راند. پیام این ریزپرخاشگری این است که دخترها معمولا فعال نیستند. این پیام حامل یک کلیشه تحقیرآمیز جنسیتی است.

در مثالی دگر تصور کنید که مثلا یک فرد سفیدپوست به دوست رنگین پوستش، پس از اینکه مسئله‌ای مشکلی را حل کرده، بگوید:

"ایول پسر؛ بهت نمیاد اینقد باهوش باشی"

این ریزپرخاشگری به معنای این است که "معمولا رنگین پوستان به اندازه سفیدپوست‌ها باهوش نیستند". با به کار بردن این عبارت، یک کلیشه تبعیض ‌آمیز نژادی تقویت می‌شود، حال آنکه در ظاهر ممکن است تعریف و تمجید محسوب شود.

حق نشر عکسTHINKSTOCK

در واقع ساختار این ریزپرخاشگری به این شکل است:

· ایول؛ به (...) نمیاد (...)

در این ساختار، هر اسمی را درون پرانتز اول قرار دهید، او را به گروهی (احتمالا اقلیت) منتسب می‌کنید و هر توصیف و یا عملی را در پرانتز دوم قرار دهید، آن را از ویژگی‌ آن گروه نمی‌دانید و فرد مورد مخاطب را، همراه با نوعی تعجب پنهان، به حاشیه می‌رانید. این نوع جملات حتی اگر به قصد تعریف باشد، پیامی جز سرزنش و تحقیر ندارد.

- غریبه سازی: "جدا اهل کجایی؟"

پرسش‌هایی همچون:

"اهل کجایی؟کجا بزرگ شدی؟"

یا عباراتی مثل:

"چقد لهجه (...)ت خوبه؛ شما بهش چی می‌گین"

شامل پیام های تحقیرآمیزی هستند که محل تولد و زبان مخاطب را هدف قرار می‌دهند و پیام کلی‌شان این است: "شما احتمالا غریبه هستید". ریزپرخاشگری‌های اینچنینی به جز غریبه سازی مخاطب و به حاشیه راندن او، کلیشه‌های تحقیرآمیز قومی و نژادی را تقویت می‌کند.

در دو مثال آخر، زبان و بویژه لهجه گروهی از افراد هدف حمله قرار می‌گیرد بویژه اگر مخاطب مهاجر و خارجی باشد. حتی ممکن است مردم یک کشور که اهل مناطق متفاوتی هستند از این گونه جملات به کرات استفاده کنند. یک نمونه دیگر از این نوع ریزپرخاشگری جملاتی از این دست است بویژه، همانطور که ذکر شد، زمانی که مکالمه بین فرد بومی و یک مهاجر باشد:

حساب تو از بقیه ()ها جداست! شما اعتبار (نام شهر، کشور) هستی!

با گفتن این جملات، به صورت آشکارتری اقلیت منتسب به مخاطب به حاشیه رانده می‌شود.

- افسانه شایسته سالاری: "بهترین‌ها همیشه موفق‌اند"

حق نشر عکسTHINKSTOCK

یک نوع از ریزپرخاشگری زمانی است که در برخی از محیط‌های کاری، این پیام می‌خواهد منتقل شود که کارکنان آن محیط، "شایسته‌ترین" ها هستند. پیام مخفی این نوع ریزپرخاشگری ممکن است این باشد که افراد متعلق به گروه‌های اقلیت به هر دلیلی جزو شایسته ها نبودند. به عنوان مثال، عباراتی از این دست را در نظر بگیرید که به یک خانم رنگین پوست که موفق به استخدام در یک محیط کاری نشده است، به قصد نصیحت و یا توصیف محیط کاری، گفته شود:

"هرکسی زحمت بکشه حتما موفق میشه"· "اینجا جنسیت و نژاد در استخدام نقشی نداره".

در این صورت، پیام پنهان چنین جملاتی این است که زنان یا رنگین‌پوستان برای آنکه به حقشان برسند باید بیشتر زحمت بکشند و اگر تاکنون به حقشان نرسیده‌اند، احتمالا شایسته نبوده‌اند.

- تحقیر افراد دارای معلولیت: "آخی؛ نازی"

برخی رفتارها و عبارات می‌تواند به نکوهش افراد دارای معلولیت منجر شود. در این نوع ریزپرخاشگری، فرد دارای معلولیت فردی تعریف می شود که کارکرد فیزیکی و ذهنی "پایین‌تری" از انسان های "معمولی" دارد. برخی افراد در مواجهه با افراد دارای معلولیت مثلا یک فرد نابینا، با صدای کوتاه یا بلندتر از معمول، صحبت می‌کنند و از چشم‌انداز خودشان "رعایت" حال آنها را می‌کنند، غافل ازینکه پیام این رفتار تحقیرآمیز است. مثال دیگری از این نوع ریزپرخاشگری استفاده از عبارت‌هایی است همچون:

"آخی" "نازی" "طفلی" "عزیزم"

حق نشر عکسTHINKSTOCK

در مواجهه با افراد معلول و بویژه کودکان دارای معلولیت. در این نوع ریزپرخاشگری، گوینده به گمان خود به ابراز محبت می‌پردازد اما حقیقت پیام چیزی جز نکوهش و ترحم نیست.

فهرست انواع ریزپرخاشگری و مثال‌های آن در این نوشته کوتاه نمی‌گنجد. ایجاد عذاب وجدان،پایین‌تر دانستن درجه شهروندی و نکوهش شغل مخاطب چند نمونه دیگر از انواع ریزپرخاشگری بر اساس هدف پیام‌ است؛ اما آنچه در همه ریزپرخاشگری‌ها وجود دارد، برتری‌جویی گوینده و قرار دادن خود در موقعیت فرادست و تحقیر مخاطب در موقعیت فرودست است؛ مکانیسمی که باعث می‌شود کلیشه های تبعیض آمیز بشدت تقویت شوند.

از آنجا که معمولا ریزپرخاشگری ظاهر ناخوشایندی ندارد، ممکن است فارغ از عواقب ناگوارش بدل به گفتار و رفتار عادی شود.

ریزپرخاشگری در اکثر فرهنگ‌ها و زبان‌ها کم و بیش وجود دارد. با شناسایی و مطالعه بیشتر درباره ریزپرخاشگری، می‌توان از توهین و سرزنش و ایجاد احساس ناخوشایند در دیگران بخصوص وقتی غرضی در میان نیست، جلوگیری کرد.

این مساله به افزایش احترام متقابل و رواداری فارغ از رنگ پوست، جنسییت، ملیت، ناتوانی جسمی، لهجه، شغل، زبان و مذهب منجر خواهد شد.


حق نشر عکسGETTY IMAGES

نزاکت سیاسی (Political Correctness) یعنی اجتناب از رفتار و بیانی که به نحوی گرو‌ه‌های محروم اجتماعی را مستثنی می‌کند، به حاشیه می‌راند و به آنان توهین می‌کند. به بیان دیگر نزاکت سیاسی یعنی جلوگیری از هر گونه رفتار و زبانی که افراد تحت تبعیض را می‌رنجاند.

نزاکت سیاسی از اواخر دهه هشتاد میلادی وارد ادبیات سیاسی و دانشگاهی آمریکای شمالی و اروپا شد و در برهه‌های مختلف، تعریف‌های متفاوتی از آن در بین طیف‌های اندیشه سیاسی از محافظه‌کار تا لیبرال رواج یافته و موافقان و مخالفان خود را داشته است.

زبان چقدر اهمیت دارد؟

موافقان نزاکت سیاسی بر این باورند که زبان و رفتار بسیار مهم است زیرا با اصلاح تدریجی رفتار و گفتار در سطح اجتماع می‌توان تفکر را اصلاح کرد و مبارزه با بی‌عدالتی را موثر‌تر ادامه داد.

مخالفان نزاکت سیاسی استدلال می‌کنند مسئله اصلی زبان نیست بلکه قوانین و ساختارهای تبعیض‌آمیز است. آنان می‌گویند به جای اینکه با نگاهی نخبه‌گرا به افراد دیکته کنیم چگونه حرف بزنند یا رفتار کنند باید سیاست‌ها و قوانین تبعیض‌آمیز را هدف قرار دهیم. به علاوه نزاکت سیاسی می‌تواند ابزاری عامه‌پسند در دست سیاستمداران شود و تعارفات دیپلماتیک جای طرح مباحث و برنامه‌های عملی را بگیرد. در نتیجه نزاکت سیاسی در عمل چندان تاثیرگذار نیست.

اعتمادسازی یا برجسته‌سازی تفاوت‌ها؟

موافقان نزاکت سیاسی معتقدند افرادی که سالها به خاطر یک یا ترکیبی از ویژگی‌ها همچون رنگ‌پوست، مذهب، جنسیت، گرایش جنسی، ناتوانی جسمی، زبان، قومیت، ملیت و غیره در حقشان بی‌عدالتی شده دیگر اعتماد چندانی به گفتگوهای حوزه عمومی ندارند اما نزاکت سیاسی اعتماد از دست رفته را کم‌کم با فراهم کردن بستری محترمانه در عرصه عمومی برمی‌گرداند.

مایکل اِریک دایسِن، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه جُرج‌تاون، از طرفداران نزاکت سیاسی است. وی بر این باور است که نزاکت سیاسی یعنی فراهم آوردن فضایی امن برای افرادی که همواره از بی‌عدالتی‌ رنج کشیده‌اند به ویژه سیاه‌پوستان. وی بر این باور است که کوچک‌ترین وظیفه ما در قبال تبعیض نظام‌مند، فراهم کردن فضایی است عاری از توهین و تحقیر، حداقل در گفتار. تنها در این صورت است که می‌توانیم از جایگاهی برابر درباره موضوعات متفاوت سخن بگوییم.

مخالفان در برابر استدلال می‌کنند که حساس شدن به زبان، توجه را به تفاوت‌ افرادی که در حقشان تبعیض شده با دیگران جلب می‌کند و یک خط قاطع بین افراد می‌کشد که خود نوعی تبعیض است.

حق نشر عکسGETTY IMAGES

جُردن پیترسِن، استاد روان‌شناسی دانشگاه تورنتو، یکی از منتقدان سرسخت نزاکت سیاسی است. از دید وی دانشگاه‌های آمریکای شمالی و اروپا نقش مهمی در ترویج این مفهوم بازی کرده‌اند. پیترسِن معتقد است رونق نزاکت سیاسی به ویژه به علوم انسانی آسیب زده است. از دید وی گسترش این مفهوم باعث شده تا علوم انسانی در سال‌های اخیر بیشتر درگیر مسائل و اختلاف‌های ایدئوژیک شود تا مباحث علمی. او معتقد است علوم انسانی باید اتفاقا حساس‌ترین و دشوارترین موضوعات را آزادانه به بحث عمومی بگذارد و درباره آنها با روش‌های علمی تحقیق کند نه اینکه با مانعی به نام نزاکت سیاسی و حساسیت به توهین روبرو شود.

گفتار محترمانه یا نقض آزادی بیان؟

طرفداران نزاکت سیاسی بر این باورند که هر اصلاحی لازم است باید انجام شود تا گفتار و رفتار محترمانه جایگزین تحقیر و توهین به افرادی شود که سالها از حق‌کشی رنج کشیده‌اند. آنان می‌گویند الگوهای رفتار و زبان محترمانه باید مرتب به جامعه آموزش داده شود. مخالفان اما می‌گویند نزاکت سیاسی با حق آزادی بیان در تعارض است. از دید آنان در جامعه‌ای که افراد نتوانند راحت درباره باورهایشان صحبت کنند، خودسانسوری در عرصه عمومی کم‌کم پدیدار می‌شود. افراد ممکن است باورهایشان را در عرصه عمومی سانسور کنند اما آنجا که حق انتخاب و قدرت دارند بر اساس باورهایشان واکنش نشان خواهند داد. به علاوه، تا وقتی نظرات مخالف هر چند نامعقول شنیده نشود نمی‌توان آنها را به نقد کشید و جامعه را آگاه کرد.

برخی از موافقان نزاکت سیاسی می‌گویند دانشگاه و رسانه‌های عمومی نباید به افرادی که درباره یک گروه اجتماعی نفرت‌پراکنی می‌کنند فرصت ارائه دیدگاه‌هایشان را بدهد. از دید آنان پیامد چنین عملی خدشه به اعتماد عمومی و ترویج خشونت است.

§      آيا شما ريزپرخاشگريد؟

§      زبان فراگیر؛ چاره ریزپرخاشگری

§      چگونه از شر تعصبات ذهن خلاص شویم؟

§      چگونه با کوچک‌ترها گپ سیاسی بزنیم؟


مخالفان اما می‌گویند نباید به نام نزاکت سیاسی محیطی ایجاد کرد که صدای عده‌ای خفه شود. نویسنده و هنرپیشه مشهور بریتانیایی، اِستیون فِرای معتقد است نزاکت سیاسی باعث می‌شود تا پیشرفت‌های عصر روشنگری به صورتی نظام‌مند و هدفمند به عقب رانده شود. منتقدان نزاکت سیاسی می‌گویند اگر قرار باشد هر بار دانشگاه و رسانه‌ متهم شود که چرا به فلانی با فلان عقاید تریبون داده است، کم‌کم صداهای متفاوت دیگر به گوش نخواهند رسید.

علاوه بر این، اگر در دانشگاه فقط چند صدای اکثریت شنیده شود و هیاهو درباره هر صدای متفاوتی زیاد باشد، افراد زیادی با وجود تضمین آزادی بیان ترجیح می‌دهند به خاطر فشارهای نابردباری مثل برچسب زدن رفته‌رفته ساکت ‌شوند. آنها تاکید می‌کنند اینگونه فشارها برای خفه‌کردن صداهای مختلف با وجود شبکه‌های اجتماعی به مراتب از گذشته بیشتر است. پس در مدارس، دانشگاه و رسانه‌های عمومی که هدفشان آموزش همگانی است باید صداهای مختلف هر چه بیشتر فرصت شنیده شدن داشته باشند و گفتگوی آزاد و انتقادی ترویج شود. به جز این هر دانشگاه و رسانه‌ای که تک‌صدا شد، مخاطبانش تنها آنچه را خوشایندشان است می‌شنوند و جهت‌گیری تاییدی (Confirmation Bias) در آنان تقویت می‌شود.

توانمند‌سازی یا مظلوم‌نمایی؟

برخی طرفداران می‌گویند نزاکت سیاسی با آموزش و تمرین اندک‌اندک تبدیل به هنجار اجتماعی می‌شود. در چنین شرایطی افرادی که سالها در حقشان تبعیض شده احساس امنیت بیشتری در فضای عمومی می‌کنند و در نتیجه توانمند می‌شوند و صداهای بیشتری از گروه‌های به حاشیه‌رانده شده به گوش خواهند رسید.

حق نشر عکسGETTY IMAGES

مخالفان نزاکت سیاسی اما جور دیگری می‌اندیشند. آنان بر این باورند که نزاکت سیاسی به دلسوزی و مظلوم‌نمایی می‌انجامد. از دید آنان توانمندسازی از دلسوزی حاصل نمی‌شود. آنان استدلال می‌کنند که تمام جنبش‌های برابری‌طلبِ موفق یک ویژگی مشترک دارند: قدرت و همبستگی افراد. اینکه با دیگران چنان رفتار شود که گویی نیازمند محافظت همیشگی در برابر واژگان مشخصی هستند به صورت ضمنی این ایده را بازتولید می‌کند که 'ما' به نحوی از 'آنان" برتریم. از آن بدتر زمانی است که فرد مظلوم خودش را مستحق این دلسوزی بداند.

نظریه‌پرداز مشهور، اِسلاوُی ژیژِک معتقد است نزاکت سیاسی شکلی از انضباط خویش است که در واقع اجازه غلبه بر نژادپرستی را نمی‌دهد. به باور وی نزاکت سیاسی نوعی نژادپرستی سرکوب‌شده و تحت کنترل است که البته بهتر از نژادپرستی آشکار است. او خاطر نشان می‌کند که شوخی گاه و بیگاه درباره بدبختی‌ و فلاکت وقتی دوستانه باشد اعتماد و صمیمیت را افزایش می‌دهد، بر خلاف احترام خشک و خالی.

ایجاد تبعیض یا جبران تبعیض؟

از دید مخالفان، نزاکت سیاسی ممکن است نتیجه عکس داشته باشد. مثلا یکی از پیامدهای نزاکت سیاسی در پیش گرفتن سیاست‌هایی است که از آنها با عنوان 'تبعیض جبرانی' یاد می‌شود. تبعیض جبرانی یا تبعیض مثبت به مجموعه سیاست‌ها و قوانینی گفته می‌شود که هدفشان اصلاح رویه‌های تبعیض‌آمیز برای گروه‌هایی است که در طول تاریخ از مزیت‌های اجتماعی کمتر بهره‌مند شده‌اند. در این سیاست‌ها تلاش می‌شود زیان تاریخی یک گروه اجتماعی جبران و سهمیه‌هایی برایشان در نظر گرفته شود. مثلا در آمریکا برخی دانشگاه‌ها در پذیرش دانشجو، کارمند و استاد سهمیه مشخصی را به رنگین‌پوستان اختصاص می‌دهند تا هم تنوع نژادی را افزایش دهند هم قسمتی از خسارات تاریخی ستم در حق آنها جبران شود. یکی از استدلال‌های مخالفان این است که اینگونه سیاست‌ها منجر به تبعیض نژادی معکوس می‌شود، مثلا ممکن است به خاطر چنین سیاست‌هایی افراد شایسته‌ای فرصت پذیرش را از دست بدهند در حالیکه آن افراد هیچ نقشی در مرارت‌های دیگران نداشته‌اند. از دید آنان به جای اتخاذ چنین سیاست‌هایی باید زیرساخت‌های آموزشی و شغلی را تقویت کرد تا همه افراد جامعه از فرصت‌های برابر برخوردار شوند.

حق نشر عکسGETTY IMAGES

موافقان اما معتقدند تبعیض جبرانی برای دستیابی به برابری بیشتر و رقابت عادلانه لازم است. از دید آنان تبعیض جبرانی را تا آن زمان باید ادامه داد که فاصله‌ها و نابرابری‌های ناشی از بی‌عدالتی در مرور زمان جبران شود. آنان معتقدند ترکیب جمعیتی مشاغل مختلف باید انعکاسی از تنوع جامعه باشد وگرنه فاصله‌ها بیشتر خواهند شد و گروه‌های محروم هیچگاه در شرایط رقابت عادلانه قرار نخواهند گرفت. چنین بحث‌هایی در ایران نیز درباره در نظر گرفتن سهمیه‌های خاص برای ورود به رشته‌های تخصصی یا استخدام همیشه در جریان بوده است.

تکلیف چهره‌های سرشناس با نزاکت سیاسی چیست؟

موافقان می‌گویند چهره‌های سرشناس باید بیشتر به نزاکت سیاسی توجه کنند زیرا رفتار و گفتار آنان الگوی جامعه است و تاثیر فراوانی بر طرفدارانشان دارد. اگر آنها نزاکت سیاسی را رعایت نکنند ممکن است به خشونت در میان طرفدارانشان که از گروه‌های مختلف هستند دامن بزنند.

مخالفان برعکس فکر می‌کنند. آنان بر این باورند که افراد مشهور باید بیش از دیگران آزاداندیشی را ترویج کنند و از هر کنشی که به خودسانسوری می‌انجامد پرهیز کنند. آنها باید همان واقعیت افکارشان را با مخاطبان‌شان در میان گذارند نه اینکه با زبانی دیپلماتیک باورهای واقعی‌شان را پنهان کنند. علاوه بر این، مسئولیت هر گونه خشونت احتمالی با فردی است که مرتکب خشونت‌ شده. آنان می‌گویند راه حل خشونت چیزی نیست مگر وضع و نظارت درست بر قوانین ضد خشونت.

به بیان دیگر موافقان می‌گویند رعایت نزاکت سیاسی از طرف چهره‌های سرشناس به اعتماد عمومی بیشتر می‌انجامد. مخالفان اما بر این باورند که تاکید بر نزاکت سیاسی اعتماد عمومی را خدشه‌دار می‌کند.

محدوده نزاکت سیاسی کجاست؟

یک پرسش مهم که به درک محدوده نزاکت سیاسی یاری می‌رساند این است که نزاکت سیاسی در هر موقعیت ویژه دقیقا در پی حل چه مسائلی است و چه اهدافی را دنبال می‌کند؟ پاسخ‌ به این پرسش از زوایای گوناگون می‌تواند منشا قضاوت و قانون‌گذاری درباره چهارچوب نزاکت سیاسی باشد.

اینکه نزاکت سیاسی کجا و در چه شرایطی ترویج شود نکته مهم دیگری است. عده‌ای همچون دِرالد سو، استاد روان‌شناسی دانشگاه کلمبیا، بر این باورند که آموزش مفاهیمی همچون ریزپرخاشگری و زبان‌فراگیر باید در شغل‌هایی که خدمات عمومی ارائه می‌کنند جدی گرفته شود تا بتوان محیطی محترمانه و سرشار از اعتماد برای ترکیب جمعیتی هر چه متنوع‌تر جوامع قرن بیست و یکم ایجاد کرد. از این رو لازم است کاربرد نزاکت سیاسی را در تعلیم و تربیت جدی ‌گرفت. در عین حال ترویج آزاداندیشی و ایجاد فرصت گفتگوی آزاد درباره موضوعات مناقشه‌برانگیز از دیگر وظایف مهم آموزش و پرورش است.

حق نشر عکسGETTY IMAGES

یکی دیگر از حوزه‌های حساسیت‌برانگیز شوخی‌های قومی و جنسیتی است. ظاهرا حتی درباره چنین شوخی‌هایی نمی‌توان حکم کلی صادر کرد. ممکن است یک شوخی در میان اعضای یک گروه اجتماعی و به حاشیه رانده شده پذیرفته باشد اما همان شوخی زمانی که از دهان فردی بیرون می‌آید که متعلق به گروه صاحب قدرت است معنایی کاملا متفاوت پیدا کند. مسئله مهم دیگر درجه صمیمیت افرادی است که با یکدیگر شوخی می‌کنند و مهم‌تر از همه شاید موقعیتی است که شوخی در آن اتفاق می‌افتد. ممکن است یک شوخی به ظاهر ظریف قومیتی و جنسیتی در یک محیط رسمی و عمومی مثل کلاس درس معنایش خیلی متفاوت باشد با همان شوخی در یک دورهمی دوستانه.

دَن مولر، استاد فلسفه اخلاق در دانشگاه مِریلند، در مقاله‌ای تحت عنوان 'تنگناهای نزاکت سیاسی' این مفهوم را مفصل بررسی کرده است. از دید وی نزاکت سیاسی تلاشی مهم و اخلاقی است که منافع مشروع گرو‌ه‌های مشخصی را در حوزه عمومی به پیش می‌برد. وی تاکید می‌کند که نزاکت سیاسی هزینه‌هایی دارد که نباید از آنان چشم پوشید. مثلا نزاکت سیاسی گهگاه با ایجاد تفرقه‌، با ارزش‌هایی همچون آزادی بیان در تضاد قرار می‌گیرد و این یکی از تنگناهای نزاکت سیاسی است با این که هدف بزرگتری را به لحاظ اخلاقی دنبال می‌کند.

حق نشر عکسGETTY IMAGES

مولر عقیده دارد گفتمانی که بر این باور است که افراد به حاشیه رانده شده خود تا حدی مستحق وضعیت‌شان هستنند بسیار زیان‌بخش است. از دید وی ضرر چنین گفتمانی از توهین به گروه‌های غالب اجتماعی که از مزایای قدرت بهره می‌برند بیشتر است. وی می‌گوید در هر دو گفتمان ضرر وجود دارد اما ضررشان به سختی قابل مقایسه است. مولر بر این باور است که تفاوت موجود میان این دو گفتمان و پیامدشان دقیقا همان چیزی است که باید برای تعریف حد و مرز نزاکت سیاسی در نظر گرفت.

با مرور استدلال‌های گوناگون به نظر می‌رسد نباید نگاهی سیاه و سفید به نزاکت سیاسی داشت. بدیهی است موافقان و مخالفان هر کدام شواهد و مثال‌های فراوانی برای اثبات ادعاهایشان ارائه می‌کنند اما روشن است که هر چه بیشتر درباره نزاکت سیاسی گفتگو کنیم بهتر می‌توانیم به پرسش عنوان این مقاله پاسخ دهیم. راستی شما درباره نزاکت سیاسی چگونه می‌اندیشید؟


این مقدمه‌ای است بر یک سلسله جستار در معرفی بیست و چهار سوگیری شناختی مهم. قسمت اول این جستارها شنبه منتشر می‌شود و در روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه هر هفته ادامه پیدا می‌کنند.



علوم شناختی یا همان علوم ذهنی نحوه دریافت و استفاده از دانش و اطلاعات را در ذهن افراد بررسی می‌کند. برای نیل به چنین هدفی محققان رشته‌های گوناگونی مثل هوش مصنوعی، روان‌شناسی، زبان‌شناسی، فلسفه، انسان‌شناسی، عصب‌شناسی و آموزش و پرورش گرد هم می‌آیند و حوزه علوم شناختی را گسترش می‌دهند. بنا بر تعریف دانشمند برجسته قرن بیستم، هربرت الکساندر سایمِن، علوم شناختی یعنی "مطالعه هوش و نظام‌های هوشمند با توجهی خاص به محاسبه رفتار هوشمندانه." سوگیری‌ شناختی یکی از مباحث مهم علوم شناختی است.

سوگیری‌های شناختی (cognitive biases) خطاهایی هستند ذهنی که به صورتی نظام‌مند به گرایش، نگرش، وهم یا باوری غلط منجر می‌شوند و در تصمیم‌گیری، استدلال، ارزیابی، یادآوری، ادراک و شناخت افراد تاثیر می‌گذارند.

علوم شناختی تعداد بسیاری از این خطاهای ذهنی را شناسایی کرده و زوایای متفاوتی از شرایط ظهور و بروزشان را بررسی کرده است. فهرست انواع خطاهای شناختی بسیار طولانی است.

دارا و نادار، پیر و جوان، زن و مرد، هر کسی ممکن است اسیر جمود ذهن شود. تصمیم‌گیری، انتخاب و قضاوت محصول فرایندهای ذهنی هستند و ساز و کارهای ذهن در نهایت به فرد قدرت تصمیم‌گیری، انتخاب و داوری می‌بخشند. پرسش اینجاست که تا چه اندازه می‌توان هدایت این ساز و کارهای ذهنی را در دست گرفت؟

شواهد فراوان حکایت از آن دارد که آنچه خودآگاهی می نامیم روایتی بیش نیست. بر اساس یافته های جدید علوم شناختی، در حقیقت ذهن، بهترین روایتی را که خوشایند ماست می‌سازد و ما آن روایت را خودآگاهی می‌پنداریم. پرسشگری مدام درباره باورها، انتخاب‌ها و قضاوت‌های خویش بهترین ابزار است تا روایت ذهن را به واقعیت جهان خارج نزدیک کنیم.

حق نشر عکسGETTY IMAGES


در این میان شناخت این سوگیری‌ها نتایج عملی فراوانی دارد از جمله:

افزایش توان مدیریت زندگی روزمره

فهم سوگیری‌های شناختی نیازمند تفکر درباره مثال‌های واقعی در زندگیست. مطالعه و تفکر درباره شرایط متفاوتی که ما اسیر ذهن خود می‌شویم به افزایش آگاهی و در نتیجه کنترل بیشتر در زندگی واقعی می‌انجامد. بگذارید از یک مثال واقعی برای روشن کردن قضیه استفاده کنم.

وظیفه نفس کشیدن را می‌توان به مغز بسپاریم که بیشتر مواقع همینگونه است. در این حالت ما بدون اینکه متوجه باشیم نفس می‌کشیم. پس تنفس می‌شود پدیده‌ای ناخودآگاه. در عین حال هر لحظه‌ای که اراده کنیم می‌توانیم کنترل تنفس را در دست بگیریم و آن را تبدیل کنیم به پدیده‌ای خودآگاه. در این حالت می‌توانیم سرعتش را کم و زیاد یا آن را کوتاه و بلند کنیم و در یک کلام طعم قدرت اراده را بچشیم. آگاهی بیشتر از سوگیری‌های‌ شناختی می‌تواند بسیاری از تصمیم‌ها، واکنش‌هاو قضاوت‌های پیشتر ناخودآگاه را به سمت هدایت خودآگاه ببرد. به زبانی دیگر ذهن اسیر ما خواهد بود نه ما اسیر وی.



Report Page