Ali

Ali


اما همانطور که سی‌سال قبل صحبت کردن از تلفن هوشمند، تماس تصویری، خرید آنلاین، اتومبیل خودران، دست و چشم مصنوعی برای اکثریت مردم شوخی محسوب می‌شد امروز هم حرف زدن از "الگوریتم‌های با احساس" شاید برای برخی خنده‌دار باشد اما با توجه به تحولات قرن بیستم و آنچه در همین سی‌سال گذشته تجربه کردیم، به جای خنده می‌تواند ما را به فکر وا دارد!

البته با نگاهی به نقش الگوریتم‌ها در حال حاضر هم می‌توان از نفوذ و قدرت آنها در زندگی آدمی و شکل‌دهی به آینده این کره‌ی خاکی پی برد

اما در اینجا قصد داریم بیشتر به ارتباط میان الگوریتم‌ها و احساسات آدمی بپردازیم

از دیرباز فلاسفه، عرفا و حتی ادیان تاکیید بر "شناخت خویشتن" داشتند چراکه معتقد بودند اولین گام برای رسیدن به قدرت بشر و کاستن از رنج‌ها شناخت خود است.

اما آیا انسان امروزی با تمام پیچیدگی‌ها و درگیری‌های زندگی ماشینی با وجود حکومت‌های نالایق، موانع اقتصادی و غیره، وقت و توانایی کافی برای رجوع به خویشتن را دارد؟

آیا ممکن است که کسی یا چیزی ما را بهتر و بیشتر از خودمان بشناسد؟

اگر کسی ما و اطلاعات درون مغز ما را بهتر از خودمان بشناسد؛ نمی‌تواند به راحتی بر همه چیز ما حتی عواطف و احساسات ما چیره شود؟

متاسفانه باید پاسخ دهیم که بله این اتفاق در حال رخ دادن دادن است

امروزه گوگل به خوبی می‌داند که ما به چه موضوعاتی، چه رنگی، چه برندی، چه غذایی و چه تیمی علاقه‌مندیم، چگونگی بدست آمدن این اطلاعات هم مشخص است کافیست به آنچه در اینترنت جستجو می‌کنیم بیاندیشیم. شاید این اطلاعات به نظر شما خیلی هم مهم نباشد اما در واقع مهم است!

شما پس از جستجو درباره‌ی "ساعت مچی یا مقصد مورد علاقه‌ی سفرتان" به سرعت تبلیغات ساعت مچی و ایرلاین‌های مختلف را بر صفحه‌ی موبایل خود می‌بینید بعد نه تنها صفحه‌ی جستجو بلکه در صفحه‌ی فیسبوک و اینستاگرام شخصی هم، تبلیغِ آنچه علاقه‌مند بودید را دریافت می‌کنید تا در نهایت یکی را انتخاب کنید

پس الگوریتم‌ها از علایق شما هم با خبر هستند.

حالا به مثال‌هایی از الگوریتم‌های احساسی‌تر فکر کنیم

با ثبت‌نام در یک سایت دوستیابی، الگوریتم‌ها، جنسیت، ایده‌ها و عقاید سیاسی، دوست‌دختر یا دوست‌پسر ایده‌آل، روابط سکسی ایده‌آل و در مجموع احساسات و عواطف شما ثبت می‌شود و همزمان این سوالات از تمام کاربران پرسیده شده است، پس حالا پیدا کردن یک پارتنر مناسب برای شما توسط الگوریتم‌ها کار سختی نخواهد بود.

اما سوال اینجاست اگر به سوالات پاسخ‌های دروغین دهیم باز هم الگوریتم‌ها می‌توانند برای ما بهترین تصمیم را بگیرند؟

تا امروز قدرت الگوریتم‌ها و اطلاعات آنها از ما در این حد بوده است و شاید توانسته‌ایم بر آنها با دروغ یا هوشیاری تسلط یابیم، اما الگوریتم‌های قوی‌تر در راه هستند!

ظهور الگوریتم‌هایی که بتوانند با توجه به اطلاعات و آنالیز دقیق رفتار ما از کودکی ما را راستی‌آزمایی کنند دور از انتظار نیست از آنجایی که الگوریتم‌ها از ما دقیق‌ترند، حافظه‌ی بهتری دارند و در آخر می‌توانند ما را حتی بهتر از ما بشناسند. در نتیجه عجیب نیست اگر الگوریتم‌ها با شناخت احساسات ما برخوردی کاملا احساسی و متناسب با موقعیت احساسی ما بروز دهند.

تا چندی پیش هنرمندان زیادی معتقد بودند: "هنر آن سنگری‌ امنی‌ست که دست الگوریتم‌ها به آن نمی‌رسد" که البته این رویای خوش خیلی دوام نیاورد. یک کمپانی آمریکایی در دهه‌ی گذشته قطعه‌ای از باخ را توسط الگوریتم‌های کامپیوتری طوری نواخت که شنوندگان تفاوت آن را از قطعه‌ی اصلی تشخیص ندادند و جالب‌تر اینکه آثار بعدی این کمپانی که توسط هنرمند خلق نشده بود طرفداران بسیار زیادی به خود جلب کرد گویی که الگوریتم‌ها زیبایی‌شناسی هنر خوانده‌اند یا در سال ۲۰۱۱ یک مجموعه‌ی شعر هایکو با دوهزار قطعه شعر مشترک از انسان و الگوریتم‌ها منتشر شد و تقریبا کسی نتوانست از نظر احساسی و زیبایی‌شناسی تمییز دهد که کدام شعر را انسان و کدامیک را کامپیوتر سروده است!

شاید این یادداشت تصویری سیاه یا خاکستری از جهان پیش‌رویمان برای ما ترسیم کند اما گویا چاره‌ای جز رویارویی با این حقیقت نداریم!

در حالی که میلیاردها همچنان انسان اسیر تفکرات بنیادگرایان مذهبی، سیاستمداران کشورهای در حال توسعه همچنان در جنگ ایدئولوژیک میان چپ و راست به سر می‌برند و هنوز تصور اکثریت از جنگ، جنگ‌های نژادی و قبیله‌ای با سلاح‌های نابودگر است، این الگوریتم‌ها و غول‌های سایبری هستند که تسلط و حاکمیت بر انسان را در سر می‌پرورانند!


پانوشت:

این یادداشت به قلم من و الهام‌گرفته از سه کتاب نویسنده‌ی اسرائیلی یووال نوح هراری می‌باشد که ترجمه‌ی فارسی هر سه کتاب وی در اینترنت موجود است در صورت تمایل برای خواندن بیشتر در این زمینه‌ خواندن کتاب انسان خداگونه و ۲۱درس برای انسان قرن ۲۱ از وی توصیه می‌شود

Report Page