#الف؛ ژنتیک اصلاحات

#الف؛ ژنتیک اصلاحات

شورای سردبیری


جامعه نو: این روزها مجادله درباره رابطه میان اصلاح طلبان و روحانی و سپس مقایسه گرایش های متفاوت نحله های اصلاح طلب و سهم احزاب از قدرت اجرایی بر اساس این رابطه و در نهایت، گرفتن نتیجه درباره حضور در انتخابات های آینده و کشمکشهای مرتبط با این موضوعات، عرصه بحث های سیاسی را فراگرفته است. مباحثاتی اند که بالذات بی فایده هم نیستند؛ زیرا تکلیف نیروهای مرجع و به دنبال آن، رای دهندگانی را تعیین می‌کنند که فارغ از تعدادشان، در نهایت چشمی هم به دهان نیروهای مرجع دارند و از آنها تحلیل و خط عمل میگیرند. با این همه، سترون و بی فایده خواهند ماند، اگر همچنان بر راه تنزه طلبی و مسئولیت گریزی و تبرئه خود پیش بروند و خواسته یا ناخواسته، زاویه ها را تا حد متنافر یافتن مسیرها، باز کنند.

آن ها اخیرا آگاهانه یا ناآگاهانه، در برخی تحلیل ها، مساله رابطه‌شان را با قدرت کنار می گذارند و این چنین، با روشن نکردن موضعشان درباره تقسیم قدرت، ماهیت گرایششان را مبهم نگه می دارند. این احتمالا به علت روشنفکرانه بودن بحث هاست و اینکه روشنفکران تنزه طلبند و دوست ندارند ماهیت خط سیاسی خود را در ارتباط با این پارامتر دنیوی توصیف کنند! پس گرایش ها و اشخاصی را که درباره‌شان سخن می‌رود، با برچسب های فراوانِ کمابیش مبهم و کشدار سوا می کنند: معتدل، اصلاح طلب، رادیکال، تحول خواه، بهبود خواه، استمرار طلب، انحلال طلب، لگالیست، خردگرا، میانه رو، پراگماتیست، تندرو، سازش پذیر و... اینها فقط برچسبهای اصلاح طلب هاست و البته برخی که موضع اپوزیسیونیِ خوارج مسلکی دارند.

این برچسب زدن ها راه به چه خواهد می برد؟ احتمالا هیچ! آن ابهامی که با مکتوم گذاشتن رابطه با تقسیم قدرت پدید می آید، به هیچ کاری نمی آید جز تنزه طلبی. پس باید این ابهام را زدود تا بشود به روشنی دید چه کسی واقعا کجا ایستاده است. با وجود تنوع برچسبها، طیف اصلاح طلب گرایش هایی را در خود جای داده که از ناصحان حکومت تا مشتاقان و فعالان مشارکت در حکومت را در بر می‌گیرد و طبق معمول عرصه سیاست، تفاوت اساسی دوسر طیف در مساله مشارکت در قدرت و جستجوی آن نهفته است. در میان دو سر طیف، عرفا سه گروه یافتنی اند: یکی، کسانی که مدعی مشارکت در قدرت نیستند، از آن فاصله میجویند و از نظام میخواهند تضمین بقایش، رفتارش را اصلاح کند. دیگری کسانی که می خواهند موازنه قدرت در حکومت با مثلا اجرای قانون اساسی، حذف نظارت استصوابی، مشخص شدن اختیارات رهبری و... تغییر کند. و آن دیگری، کسانی که میخواهند اهرم های توزیع قدرت را تغییر دهند؛ مثلا از طریق رفراندم. این ها پاندول وار بین براندازان و اصلاحطلبانِ رادیکال نوسان میکنند؛ از اصلاح طلبی، فقط باور به درستی تحول بی خشونت را به ارث برده است و از براندازها جستجوی بهترین اهرم ریشه کن کردن "رژیم" را. این گروه آخری را می شود از تقسیم بندی کنار گذاشت؛ چرا که هدف اعلامی اش، عوض کردن سیستم است؛ حالا گیریم با اهرم رفراندم.

به این ترتیب، می توانیم طیف اصلاح طلب را به همین دو گروه محدود بدانیم: یکی می اندیشد سرنوشت کشور هنگامی از فاجعه فاصله میگیرد که حکومت عاقلانه حکمرانی کند و بقاعده رفتار، و دیگری میپندارد سرنوشت کشور هنگامی خوش خیم میشود که حکومت عاقلانه تن به تقسیم قدرت سیاسی بدهد. درست است که این شکل از لایه بندی اصلاح طلبان کلی و خلاصه است، ولی چون با خطکش درست «رابطه با تقسیم قدرت» ترسیم شده، قابل درک است و در توضیح موقعیت، کارا.

رسیدن به این لایه بندی نیرو های سیاسی شکستن شاخ غول نیست نیست. به آسانی دست یافتنی است، اگر قضاوتها و توصیف ها تابع "موقعیت واقع" باشد. موقعیت واقع در هر مقطع مفروض، این را مشخص می کند که نیروهای سیاسی چه تصویر و تحلیلی داشته و بر مبنای آن چه خط مشی و اهدافی داشته باشند: حکومت مشارکت ناپذیر و تندخو جامعه را به نا امیدی و خشونت سوق میدهد و حکومت متکی به رای و مسالمت جو نیروهای سیاسی را به رفتار قانونمند هدایت میکند.

مشخصه آشکار حکومت ما مشارکت ناپذیری در امر قدرت ، وقانون گریزی در رفتار با جامعه است واین مردم را به سوی ناامیدی ، قهر با انتخابات ، و رضا شاه خواهی سوق میدهد. طرفه آن که روشنفکران اصلاحطلب طیف بندی خود را از این نقطه شروع میکنند و به تشخیص و تعریف و تدقیق نظری لایه بندی گرایش های خود میپردازند وبه کاربرد همان اصطلاحات معتدل و رادیکال و استمرار طلب و میانه رو و ....برای توصیف خود سرگرم میشوند. این رفتاری کاملا انفعالی است و نتیجه خوبی ندارد. یکی را اپورتونیست و کونفورمیست، دیگری را خیالپرداز امیدوار به معجزه سیاسی ، و سومی را با عنوان انحلال طلب ، چپ شورشی برانداز و همسوی سلطنت طلبان از کار در میآورد . یک تقسیم بندی نازا ولی انشقاق آور. میوه ای تلخ برای کسانی که هم هدف کلان مشترک و هم پایگاه رای مشترک دارند.

این خوب است که بحث های اهل نظر توسعه یابد و مشخص شود هرکس کجا ایستاده ، بر چه اشراف دارد ، چه را نمیبیند، و چه مسیرها و تاکتیکهایی را در عرصه سیاست پیش مینهد، اما باز کردن زاویه ها تا حد متنافر یافتن مسیرها یک غفلت روشنفکرانه است.

کلی ترین حکم در باره موقعیت اصلاحطلبان این است: پروژه آنها فعلا نمیتواند در جهت کسب حتی گوشه ای از قدرت پیش برود ؛ توان حداکثری سالهای اخیرش کمک به تفوق گرایش مصلحتگرای حکومت بوده ، با توجه به ثبات فعلی توازن قوا ، دلیلی ندارد کماکان چنین نباشد. تغییر موقعیت نیز با اراده گرایی ممکن نیست.

Report Page