پایان فراکسیون ریشجنبانها!
جامعه نوشورای سردبیری: آخرین راهکار معنا بخشیدن به حضور اصلاحطلبان در انتخابات و مجلس شورا را یکی از اعاظم اصلاحات عرضه کرده است : استفاده از الگوی مدیریت ناطق نوری برای رهبری نمایندگان اصلاحطلب با حرکات دست و عمامه ؛ "... ما اگر صد نفر نماینده به مجلس بفرستیم، اما لیدر نداشته باشند، به هر طرفی میلغزند و هزینه ایجاد میکنند، فراکسیون امید به چنین وضعیتی دچار شد لذا میبینیم استراتژی دقیق ندارد و مواضعاش ناهمگون و رأی هایش غیرشفاف است، اما در مقابل، رادیکالهای مجلس مدیر دارند. به خاطر دارید زمانی آقای ناطق نوری در مجلس بود و چنین نقشی را برای راستها ایفا میکرد؛ میگفت اگر دست به عمامهام زدم یعنی رأی منفی بدهید و اگر دستم پایین بود رای مثبت بدهید، یعنی نظر نمایندگان به رهبر فراکسیونشان بود. ما باید سطح رئیس فراکسیون اصلاح طلبان را بالا ببریم."
میتوان فرض کرد علت رسیدن به چنین ارزیابیها و رهنمودهایی ، اشخاصی مثل عارف و دهها نفر مثل اویند که با بلیط اصلاحطلبان وارد مجلس میشوند ولی سعی میکنند وسط لحاف بخوابندو هروقت خواستند به هرطرفی بغلتند. بویژه تجربه چهار سال اخیر برای اصلاحطلبان تلخ بوده است "...لیدرنداشته باشند به هر طرفی میلغزند و هزینه ایجاد میکنند..."
پس روشن است که مشکل اصلاح طلبان فقط نظارت استصوابی و رندی یا نادانی رقیب در عدم درک نتایج انحصارطلبی مستبدانه اش نیست؛ در خالی بودن سبد خودش هم هست: خالی از مومنان به اصلاحات به قدر کفایت ، و اجبار دوباره به سوا کردن از بین گلابیهایی که از سیستم سورت و الک شورای نگهبان گذشتهاند و اصلاح طلبان گاهی از ژنتیک سیاسی آنها کم اطلاع و گاه حتی کاملا بیاطلاعند و اما به طریقی(سابقه جبهه، ریش و هیئت، پرگوییشعاری، ...) درشرایط حمایت از آنها قرار میگیرند و سپس آنها را در مجلس مانند گردویی پوک و کپکزده مییابند که بوی ناخوشایند آنها اصلاحطلبان را نزد مردم شرمنده میکند . سیستم راه معقولی برای معلق نگاه داشتن اصلاحطلبان یافته است: استخواندار و جاافتادههایشان را ردصلاحیت میکند تا بتواند مجلس را به راحتی با تشری کنترل کند. سایت مشرق که به دستگاه های دارای ماهیت ضد اصلاحات وابسته است با گمانه زنی درباره بحثهای اخیراصلاحطلبان می نویسد: «...میگویند که اگر چهرههای پیر و مسئلهدار ما از سوی شورای نگهبان تأیید صلاحیت نشوند؛ فهرست انتخاباتی نخواهیم داد و دعوتی هم از مردم صورت نمیدهیم. " ترجمه دقیقی است از ذهنیت خودشان در باره کسانی که نباید وارد مجلس شوند. جایی برای امثال بهزاد نبوی در مجلس نیست.
اماعلاوه بر اینها مشکل دیگری هم هست: ذهنیتی که به شگرد ناطق نوری ارجاع میدهد و فراکسیونی میخواهد که به جای شباهت کنونی آن به دسته گربههایی غیر قابل جمع کردن در یکجا، مانند گله گوسفندها باشد تا رئیس فرضی فراکسیون بتواند آنها را چوپانی کند. این ظاهرا یک راه حل جدی است ولی بعید است اشخاص استخوان خرد کردهای مثل حجاریان دنبال چنین راه حل و روشی برای فراکسیون خودباشند .اما به هرحال این حرف نشاندهنده یک گرفتاری است: زاده شدن نازایی سیاسی به خاطر نهادینگی انسداد سیاسی. اصلاحطلبان هم به مسیر خطا کشیده شدهاند و تنگنایی آشکارپدید آمده است : به علت خصومت و سوگیری شدید که شورای نگهبان در مقابل رقیب سیاسی خود به خرج میدهد، اصلاحطلبان نمیتوانند اشخاص دارای آرمانهای اصلاحطلبانه و اهداف غیر شخصی به مجلس بفرستند و کسانی که به نام آنها به مجلس میروند وفایی به آرمان اصلاح ندارند . به عبارت دیگر ، سبد آنها از دولتمردان قابل اطمینانی که بتوانند ازالک شورای مذکور بگذرند خالی است . چاره آنها چیست؟
جامعه راهنمایی میکندکه چه کنند. درجامعه ماروندیاز نفی و عدم پذیرش عیارهای تعریف شدهیجناح موسوم به اقتدار گرا جریان دارد که البتهاصلاح طلبان رویشان نمیشود با آن ها موافقتی داشته باشند، اما وجودآنها را نادیده نمیتوان گرفت. مثلا، اکنون بسیاری از مردم فکر میکنند تاکید روی داشتن سابقه فعالیت مذهبی و انقلابی یا حضور در جبهههای جنگ ۸ ساله امتیازی صرفاحکومتی است و چیزی به شخصیت و ارزش افراد نمی افزاید: ارزش توانایی های تخصصی از سابقه جنگ بیشتر شده است؛ اعتبار حرف کسی که از منافع عمومی میگوید از نفوذ حرف کسی که از لزوم وحدت مسلمین میگوید، نزد مردم بسیار بالاتر است. اگر این ارزیابی درست باشد و مبنا قرار گیرد، هویت سیاسی نماینده مجلس نیز لاجرم تغییر میکند: از فرم کلاسیک "جبهه رفتهی انقلابی باورمندبه ایدئولوژی" به "دانشگاه رفتهی متخصص و مستقل، و معتقد به منافع عموم". با توجه به این تحول ، اصلاحطلبان باید ؛
اول . حیطه پذیرش و پیوند با نامزدهای نمایندگی را توسعه دهند، همانطور که دایره گزینه های مدیریت شهرداری تهران را در آخرین انتخاب توسعه بخشیدند. دوران کسانی که با پزهای دهه ۶۰ به مجلس بروند و نگرانی اولشان کسب رضایت و دعای خیر مسئولان ارشد باشد گذشته است. اصلاحطلبان باید ورود گروه و نسل جدیدی از ایرانیان مستقل به مجلس را حمایت کنند که سیاسیون دانشگاهی نسل بعد هستند ، استقلال فکری دارند ، و دولتمردان آینده هستند. این البته آن جوانگرایی رذیلانه ای که حکومت میگوید نیست، ماجراجویی بچهگانه نسل دوم اصلاحات هم نیست. .
دوم. امروز توسعه فضای آزاد و شکستن حصار مقهورشدگی در مجلس و جرات مخالفت با برخی روندهای مورد حمایت اقتدارگرایان از وحدت رویه نمایندگان طیفها و انضباط فراکسیونی مهمتر است. از جنبه سیاسی، احتمالاعلی مطهری یا محمود صادقی هرکدام یکتنه ازبقیه فراکسیون تحت کنترل عارف کاراتربوده اند. مجموعه اشخاص منفردی که نماینده منافع عموم باشند و نه نماینده منافع خودشان ، از بخش اغظم فراکسیونهایی چون امید اصلاحطلبان مفیدترند. اصلاح طلبان اگر از ورود آنها به مجلس حمایت کنند و مطالبهای از آنها نداشته باشند ، دستاوردهای اصلاحطلبانه مجلس بعدی بیشتر خواهد بود. نیازی هم به راه حلهای غیر اصلاحطلبانه ای مثل جنباندن عمامه به سبک ناطق نوری نخواهد بود!