مسیر سوم!

مسیر سوم!

شورای سردبیری



همه نشانه ها و تحلیلهای مبتنی بر آنها حاکی از آن است که مجموعه مشخص ووسیعی از نیروهای شرور جهان در صدد درگیر کردن ایران در یک رویارویی جنگی هستند. اعضای دولت ترامپ ، دولت اسرائیل، اکثردولتهای عرب، و حتی به ظاهر دوستانی مثل روسیه پوتین. همه از شعله‌ور شدن جنگی که یک‌سویش ایران باشد سود میبرند که نوع و میزانش را قبلا به کرات گفته ایم. حالا باید نکات تازه‌ای را گفت، که معطوف به ماجرای درحال رخ دادن است و احتمالا فقط پیشنهاد روشهای پیشین خودداری از درگیرشدن در آن دیگر کافی نیست. از جمله این پیشنهادها، تلاش برای کاهش سطح رویارویی منطقه‌ای و تشنج زدایی با دولتهای عرب ، از طریق کاهش تحرک در غرب کشور (استراتژی خارپشت) بوده است که کماکان برای کاهش سطح دشمنی منطقه‌ای میتوان بر درپیش گرفتن آن تاکید کرد. اما نشانه ها حاکی است کشور دارد از مرحله "منازعه قابل اجتناب" ، به موقعیت " ناچار از درگیری" پا میگذارد .


علل دوسویه ای دارد: در دوگانه طراحی شده کاخ سفید ، دوراهی شکست بدون جنگ دراثر خفقان اقتصادی و یا از هم گسیختن در مجموعه‌ای از درگیرهای خارجی و بعد داخلی ، گروه مشخصی وفوع گزینه دوم را ترجیح میدهند . تعدادشان کم نیست و در داخل نیز متحدانی طبیعی دارند که اکنون بخوبی شناخته شده اند وسوی دوم را پدید می اورند. مساله کنونی این است که نه حزم درگیری‌گریز معمول ترامپ میتواند گردونه‌ای را که خودش به شیب انداخته متوقف کند ، و نه حکومت ایران دیگر اطمینانی به اثربخشی رفتار اجتنابی خود دارد.حزم راس حکومت نیزبا وسوسه‌هایی روبروست : مدتهاست زمزمه‌های ‌"راه‌حل نهایی" با مضمون بیرون رفتن از برجام و عبور از مرحله باقی ماندن در چارچوبهای قابل قبول نهادهای بین المللی و شروع شناسایی نقاط آسیب پذیر " دشمن" به گوش میرسد. در واقع، ممکن است صاحب منصبانی که فکر میکنند اهرم‌ها را در دست خود دارند ، به علت نادرست بستن پیچ‌ها و نادرست چیدن مهره‌ها در نقطه ای حساس کنترلی بر اهرمها نداشته‌ باشند. جان بولتون‌هایی هم در ایران ، لابد هست! 


اما مساله فقط این نیست. حداقل اینکه اینها تعیین کننده نیست . هر چند همیشه ممکن است کسانی سلیقه، اراده، و راه حل‌های ماجراجویانه خود را به نظامها تحمیل کنند، جبر موقعیت ها از میل و اراده آدمها تعیین کننده تر است و موقعیت کنونی به سمت " ناگزیر از درگیری" پیش میرود ؛ غیرقابل اجتناب است؟


به نظر میرسد غیر قابل اجتناب خواهد بود، مگر آنکه عنصر دیگری نیز بر رفتارخوددارانه ایران افزوده شود. پرسش این است که برای ایجاد تغییر در مسیر و کاهش شیب موقعیت چه باید کرد؟


۱ - با وجود بدبین شدن به ابتکارات اروپاییها در زمینه محتوی بخشیدن به برجام ،باید سیاست تعامل مثبت با اروپا و استفاده از شکاف اروپا - آمریکا به منطقه خاور میانه بسط داده شود تا خطر بروز درگیری های نیابتی با همسایگان به تحریک کاخ سفید کاهش یابد. کاهش تنش از طریق کاهش حضور در مسائل کشورهای واقع درغرب کشور و درپیش گرفتن سیاست بیطرف ومسالمت جو در همین مسیر لازم میاید.این خط‌مشی عنصر بنیادی همان استراتژی #خارپشت است.


۲ - باید گزینه سومی علاوه بر دو گزینه طراحی شده تیم کاخ سفید خلق کرد و در مقابل ترامپ قرار داد. این گزینه نوعی میانبر مذاکره است که میتواند به اشکال مختلفی مانند ورود طرف سومی به عنوان میانجی و یا ترتیب یک معامله تسهیل کننده ارتباط طراحی شود. 

 معامله مورد نظر چیزی شبیه به همان است که ظریف اخیرا اقدام به آن را افشا کرد: دادن چیزی به ترامپ که او را خوشحال و در مقابل رسانه ها و مردم آمریکا سربلند کند. اکنون جزئیات ماجرای پیشنهاد معامله از سوی ایران در زمینه تبادل زندانی را نمیدانیم ولی میتوان با اطمینان نسبی گفت اگر پیشنهاد ایران بدون عبور از میز دستیاران ترامپ به دست او رسیده بود پاسخ متفاوتی دریافت میشد. ناکامی اخیر ترامپ در مقابل کره شمالی نیز به پذیرش اصل پیشنهاد کمک میکرد. تلاش در این زمینه را باید ادامه داد.

به میان آوردن یک طرف سوم به عنوان میانجی روش کاراتری میبود و هست. یک میانجی پر وزن که امکان ملاقات رودررو با ترامپ را دارد ( و البته کمیاب است، اما مثلا در چین و هند و ژاپن پیدا میشود)میتواند ذهن او را به ذهن مقامات ارشد ایران نزدیک کند. بدیهی است اگر به این نقطه برسیم شعارهایی مثل اینکه با این ادم ملاقات و مذاکره نخواهیم کرد ، نقض غرض غیرهوشمندانه‌ای است. 


۳ - دستیاران ترامپ روی رابطه تخریب شده مردم ایران با حکومت زیاد حساب کرده‌اند و از شدت اطمینان به مفید بودن آن به کرات و علنی از ان سخن گفته‌اند. انها معتقدند فشار اقتصادی یکی از عوامل فروپاشی از درون خواهد شد و ایالات متحده را با کمترین هزینه پیروز میکند. متاسفانه مجری اصلی این فکر آنها خود حکومت ایران است که بر اداره کشور با سرکوب جامعه ، قدرت بخشی به اشخاص علیل‌العقل ، کم مایه و دزد، بستن فضای تنفس آزاد اقشار وسیعی از مردم، اصرار بر درستی تحرک و مداخله‌اش در مسائل غیر مرتبط باکشور اصرار دارد.


بنابراین قبل از هر اقدام در مورد طرف شدن با ایالات متحده ، لازم است حکومت روابط خودش را با جامعه تصحیح کند و ظرفیتهای فعال شده اعتراض به اوضاع اقتصادی ، بی‌کفایتی‌های مدیریتی ، و رفتار غیر محترمانه و تبعیض آمیز با جامعه را کاهش دهدً . 


موقعیت " ناگزیر از درگیری" یک موقعیت شبه‌آچمز است. خروج از آن ، اگر ممکن باشد ، بدون دادن هزینه نیست. مساله این است که جسارت عمل معقول وخردمندانه، و همچنین قدرت محاسبه مسیر کم‌هزینه تر را داشته باشیم. حکومت ما یکبار در مذاکرات منتهی به برجام این ظرفیت مثبت واقعبینی را از خود نشان داد. دوباره به آن نیاز پیدا کرده ایم.


Report Page