"Accident"

"Accident"

Sari
مرصی از دوست گلم لونااااا هقق ک این کاور رو برام درس کرد ماسییی 🤗🤗

^یعنی ....

صدای خانمی ک با لباس آبی تیره جلوی در وایساده بود مانع شد ک بتونه حرفشو‌ کامل کنه!

:خانم کاربی کاری داشتین؟

سلام بچه ها خب اقای سارنی یه دانش آموز جدید داریم.

خانم حدید[:///////برینین بهم]

با شنیدن این حرف ک از دهن خانم کاربی شنید از جا بلند شد!

درثانیه برق از چشمای زین پرید .

اون....اون..اینجا بود همینو کم داش واقعا تنها چیزی ک بهش احتیاج نداشت همین بود. که اون دختر اینجا باشه !

°امم های 

:خب خانم حدید میتونید پیشه نایل بشینید؟

°خب...

نگاهشو ب چشمای زین دوخت ک انگار داشت التماس میکرد ک ن من میخام پیش تو بشینم. از طرف دیگ نگاه های سوال بارون هری رو روخودش حس کرد ولی جوابی نداشت و تقریبا مجبور بود ک قبول کنه ب هر حال اونقد هاهم بی رحم و نفرت انگیز نبود!

*اقای سارنی میشه جیجی پیشه من بشینه و آقای پین پیشه نایل؟

:اوه حتما اگه خودشون هم اوکی باشن؟

*نگاه سوالی زین روی لیام اوفتاد ک هنوز هم پوکر فیس نشسته بود افتاد.

*میشه بری جلو تا جیجی بیاد پیش من خب ب هرحال دوست دخترمه و جاش پیش خودم بهتره!

مجبور بود ک بگه

مجبور بود ک بشکنه 

مجبور بود......

چون میدونست ک اگه نگه بعد براش بد تموم میشه همین.

لیام بی چون چرا از میون نگاه های بهت زده ی لویی و نایل ک روش بود بلند شد و رفت میزی ک نایل نشسته بود یکم براش سخت بود ک جلو میزی بشینه ک زین با جیجی نشستن!

لعنتی اون تقریبا داش اعتراف میکرد ک دوسش داره

اگه اون دختره میمون دیکی نمیومد.

زیر لب غرغری کرد ک توجه نایل رو ب خودش جلب کرد 

+چته پین لاوتو از دستت....

لیام همنجوری ک داشت ب جیجی ب سمت اون میز میرفت با نفرت نگا میکرد گفت و نزاشت ک نایل حرفشو کامل کنه نگاشو از اونا گرفت :

^چی میگی نایل....چی میگی ها الان واقعا حوصله ندارم

+++++++++

_این الان رل مالیک بود؟

هری آروم سرشو ب گردن لویی چسبوند :

~مشکلی داری؟یا‌ یه کراش مخفی رو زین داری؟

گفت و لباشو زیر گوش لویی گذاشت و باعث شد ک لویی یکم جمع بشه

_نن...نن..عامم.....فقط....فک...کردم...شاید..اونم...مثه تو گی باشه!

قسمته پایانی حرفشو عاروم گف ک باعث شد نیشخنده کشنده ای روی لب هری بیاد

~کی گفته من گی ام؟

_قیافت داد میزنه ک‌ گی

~تو چی گی هستی؟

_نه لزبینم، بی مغز

~بابا بامزه برگام ریخت لعنتی اصن جرررر عرررر پارمم پارهه!بی مغز

_پاره نشی حالا؟

~ن مواظبم

مکالمه ی کوتاه و بی حال اونا زیاد طولی نکشید ک زنگ کالج ب صدا دراومد.

+اوهههه گادد تموم شد امروزم تو این کلاس فاکی تموم شد یسسس!

_هی نایلر یکم آروم تر میدونی ک کلی کار داریم؟

+اوهوم

تو کلاس حدود ده نفر بودن وقتی همه ی حواسا روی نایل بود زین آروم رفت سمت لیام ک هنوز انگار متوجه اینک زنگ خورده و کلاس تقریبا خالی شده بود نشده بود!

*هی لی؟

^آاامم...اوهه..زین..چیشوده؟

بریده بریده گفت هنوز ب تنظیمات کارخونه برنگشته بود.

*چیزه خاصی نی فقط کلاس تموم شده. حس میکنم ناراحتی؟اگه میخای میتونی بشینی سرجات؟

لیام اصن به قسمت اول سوال زین توجه نکرد و ادامه داد:

^ن چرا باید ناراحت باشم مگه من بچه دوسالم ک آب نباتشو گم کرده؟بعدشم تو بهتره با دوست دخترت بشینی؟هوممم؟

*آمم لیام تو خوبی؟اوک من ک چیزی نگفتم والا اصن ب دیکم بیا خوبی کن

^نکن مگ من گفتم؟

*ن نگفتی 

~یه حسی بهم میگ ک اینا عاشق هم میشن؟

_اوهومم ولی زین دوست ودختر داره استایلز؟

~میشه گف فیک تاملینسون!

 +++++++++++++++++++++++++++++++++++

_هوففف پین اگه میدونستم هیچ وقت با تو بیرون نمیرفتم لعنتی بیست ساعته تو اون اتاقی!

^بست ساعت چند شبانه روزه؟؟

_ها؟

^من حاضرم

لیام همنجور که از اتاق میومد گفت

+شت خب هیچ تغیری نکردی و واقعا درکش سخته ک تو هر بار ک میخایم بریم بیرون چند ساعت تو اون اتاق فاکی میری ولی وقتی میای همون دیک قبلی هستی!جالبه!

لیام چشماشو ریز کرد و گفت

^هی هوران اگه بخای میتونم تو اتاقم یه چیز جالب تر نشونت بدم. هومم؟

نایلم هم به تقلید از لیام چماشو ریز کرد

+نه پسن اصلا نیازی نی من با جانی بهتر حال میکنم هوممم؟

_خب گایز بریم من آمادم و اصلا علاقه ای ندارم ک بدونم سر چی بحث میکنید البته ک میدونم چیه ولی خب بیخیال

صدای ناگهانی لویی توجه اونارو ب خودش جلب کرد!

+واو انگار اینجا یکی بیش از حد خوش تیبه 

البته ک حرف نایل حقیقت داشت اما اونی ک در حال حاضر تو اون جمع میدرخشید لویی نبود بلکه لیام بود!

^خب خوبه وللی خودمونیم ب پای من نمیرسی تاملینسون؟هومم؟


لویی بدون توجه ب سوال لیام ادامه داد:

_خب گایز من یه فکری کردم و به یه نتیجه رسیدم!

+زود باش لو تصمیم و نتیجه رو بگو؟


لیام هم با حمایت از سوال نایل سرشو ب نشونه ی مثبت تکون داد

_خب الان نمیتونم بگم فعلا باید بریم کلوپ!هومم؟

+پس نمیخوای بگی لویی باشه این رابطه از اولشم اشتباه بود!!

نایل با حالت کیوت وارانه ای گف اپا هیچکدوم از اونا ب جوک بیمزه ی نایل نخندیدن

+اوک نخندید منم میرم میشینم کنار جوب معتاد میشم بعد باید از گودرز آباد جمم کنید ها؟

^اوه گادد پشم هایم ب رعشه در امد

_عاااا گایز زود باشید دیگه باید پاتوق استایلز رو یه کوچولو نوازش کنیم هومم؟

+بله قربان .واسا من الان گرفتم ک چرا لیام انقد به خودش رسیده !

اوهوم حق با نایل بود اون میدونست ک یکی اونجا تو اون کلاپ هست ک لیام ......

^بریم؟

لیام پرسید وقتی ک داشت اون لبخند شو جم میکرد و سرش پایین بود

_اوهوم منتظرم بمون استایلز!


عامم های گایزک

خب من کازین صارینام در واقع شاید نباید میگفتم خب درواقع نمیدونم حالا دیگه گفتم من اول از این ک من واقعن الان درک میکنم ک چجوری بعضی وقتا صارینا 8ساعت یا بیشر تو اون لبتاب فاکی بود بعد 2ساعت تو اون گوشی خلاصه کلام این ک پدرم دراومد انقد نوشتم البته اون گف ک کمه😐😐😐 بعد یه چیزایی گف ک بتون بگم

اول اینکه هنوز تصمیمش سر جاس ک ب نایل بده😐☺🔥

بعد گف ک بگه نظر بدین مگر ن خودشو از جوب میندازه پایین :)

بعد این ک گف دوصتون داره

بعد اینک اون با این ک دستش پیچ خورده باز تو پیوی دوستاش پلاسه ولی من باید بنویسم😐😐😐😐

بعد این ک خودشو با عالویز یو فف جرداده و فقط عر میزنه😐😐

خاهرانه میگم براش دعا کنید ک عادم شه

عاها گف ک بگم جیجی تون اومد😐😂

صاری اگه زیاد حرف زدم من کلن چیزی نمیدونم ک بگم و در کل اگه نظر نداشته باشه با وازلین میاد تو خابتون😐😐

"بی ادبه"

Report Page