Accident
Sarina+لویی میخوای چیکار کنی ؟
_هومم وایسا باید اون بد بوی رو به فاک بدم !
^آها میخوای ...
_عاره همون .... ها وایسا چی داری میگی !
^خا برادر من وقتی میگی به فاک بدم آدم ک فک نمیکنه بخوای پشمک حاج عبدالله بش بدی!
+دهنت لی عجب مثالی ولی خا نباید با غذا مثال میزدی!
^مگه این غذا بود؟
+ن بابا لوب بود!
^هاهاها نمک کدوم خیاری لعنتی؟ت بجز سایت پورن چیزی دیدی چون خیلی راحت از لوب حرف میزنی؟
+نمک خیار توعم البته اون ک خیار نی دسته بیله حالا با اون کاری ندارم و سوال بعدی هم ب تو مربوط نی جواب ابلهان....
صدای لویی نزاشت ک جمله ی نصفه نیمشو کامل کنه :
_گایزز خواهش میکنم تمومش کنید الان واقعا نمک با خیار مهمه یا سایت پورن!؟
+هی لو از سایت پورن معذرت خواهی کن ؟
^واو راس میگه اگه معذرت خواهی نکنی جانی امشب براش....
_بسههه عه خفه شید دیگ الان باید ب من کمک کنید !
+چه کمکی؟
^براچی؟
_من یه نقشه ی اصلی دارم ک فعلا نمیخوام ازش استفاده کنم !
^چرا؟
_چون فعلا کاری نکرده ک بخوام کاری کنم فعلا باید وایستیم ببینیم ک میخوان چکاری بکنن بعد ماهم دست به کار میشیم.
+هی گایز اونا دارن میان سمت ما!!
^گادد کیل می! زین داره میاد سمتم چشماش!
_لیام ببین فک تو میارم پایین پس فقط خفه شو حداقل الان!؟
^گادد اوکی
***
*نمیدونم ولی یه حسی بهم میگه ک دارن درباره ی ما حرف میزنن! آخه اون پسره کلا نگاش رو منه ،لویی هم ک انگار کور شده رو تو اون طلائی ک فقط زر میزنه!
~خب با این حجم از اطلاعات تو قطعا در باره لوب یا خیار یا سایت پورن حرف نمیزنن؟از همینجا میشه فهمید ک دارن برا ما نقشه میکشن فقط چرا لویی فقط ب من نگاه نمیکنه برام سواله ؟
~خا منم نمیدونم فعلا اینارو بیخیال نفشه ای چیزی برا این پسره نداری فک میکنم زیادی پرو تشریف داره و حالا ک اومدیم تو کالج اونا برا ما نقشه ای چیزی داره ؟
*خیالت راحت باشه من نمیزارم پاش به نقشه ی خودش باز شه فعلا پاشو بریم یکم سر به سرش بزارم.
~نگا تا بلند شدیم پاییز شدن ک برگاشون ریخت ولی من با اون پسره حال میکنم !
+لویی میخوای چیکار کنی ؟
_هومم وایسا باید اون بد بوی رو به فاک بدم !
^آها میخوای ...
_عاره همون .... ها وایسا چی داری میگی !
^خا برادر من وقتی میگی به فاک بدم آدم ک فک نمیکنه بخوای پشمک حاج عبدالله بش بدی!
+دهنت لی عجب مثالی ولی خا نباید با غذا مثال میزدی!
^مگه این غذا بود؟
+ن بابا لوب بود!
^هاهاها نمک کدوم خیاری لعنتی؟ت بجز سایت پورن چیزی دیدی چون خیلی راحت از لوب حرف میزنی؟
+نمک خیار توعم البته اون ک خیار نی دسته بیله حالا با اون کاری ندارم و سوال بعدی هم ب تو مربوط نی جواب ابلهان....
صدای لویی نزاشت ک جمله ی نصفه نیمشو کامل کنه :
_گایزز خواهش میکنم تمومش کنید الان واقعا نمک با خیار مهمه یا سایت پورن!؟
+هی لو از سایت پورن معذرت خواهی کن ؟
^واو راس میگه اگه معذرت خواهی نکنی جانی امشب براش....
_بسههه عه خفه شید دیگ الان باید ب من کمک کنید !
+چه کمکی؟
^براچی؟
_من یه نقشه ی اصلی دارم ک فعلا نمیخوام ازش استفاده کنم !
^چرا؟
_چون فعلا کاری نکرده ک بخوام کاری کنم فعلا باید وایستیم ببینیم ک میخوان چکاری بکنن بعد ماهم دست به کار میشیم.
+هی گایز اونا دارن میان سمت ما!!
^گادد کیل می! زین داره میاد سمتم چشماش!
_لیام ببین فک تو میارم پایین پس فقط خفه شو حداقل الان!؟
^گادد اوکی
***
*نمیدونم ولی یه حسی بهم میگه ک دارن درباره ی ما حرف میزنن! آخه اون پسره کلا نگاش رو منه ،لویی هم ک انگار کور شده رو تو اون طلائی ک فقط زر میزنه!
~خب با این حجم از اطلاعات تو قطعا در باره لوب یا خیار یا سایت پورن حرف نمیزنن؟از همینجا میشه فهمید ک دارن برا ما نقشه میکشن فقط چرا لویی فقط ب من نگاه نمیکنه برام سواله ؟
~خا منم نمیدونم فعلا اینارو بیخیال نفشه ای چیزی برا این پسره نداری فک میکنم زیادی پرو تشریف داره و حالا ک اومدیم تو کالج اونا برا ما نقشه ای چیزی داره ؟
*خیالت راحت باشه من نمیزارم پاش به نقشه ی خودش باز شه فعلا پاشو بریم یکم سر به سرش بزارم.
~نگا تا بلند شدیم پاییز شدن ک برگاشون ریخت ولی من با اون پسره حال میکنم !
+*وایسا ببینم با کدوم پسره؟
~لیام بنظرم پسره بدی نی!؟
*ولی ت هستی و این ک ما برا عشق و حال و این چیزا وقت نداریم ک اصن منو بیخی تو خودت میتونی با یکی باشی لعنتی تو روز 5نفرو باید از زیرت بکشن بیرون کلا بیخیال شو زین !؟
~هوییی هری یواش یواش برو من ک عاشقش نشودم گفتم پسره اوکیه بعدشم ببخشید ما هنوز به رتبه ی شما نرسیدیم !
هری با نیشخندی ک روی لب داش به راهش ادامه داد وقتی چشماش به سطل آشغال کنار لویی اوفتاد نیشخندش پررنگ تر شد وقتی رسیدن ب پسرا با نگاهی ک از سمت لویی گرفت زیر لب فحشی نثار لویی کرد:
_بلند تر بگو ماهم بشنویم؟
*اوه ببخشید داشتم میگفتم ک این لیوان قهوه رو تو کدوم سطل آشغال بندازم زین آخه اینجا دو تا سطل آشغال داریم ؟!
اینو گفت ک بلند تر خندید به وضوح میشد فشار دندونایی لویی روی همو دید!
*چیشود لویی ناراحت شدی بیبی ؟
لویی آروم قدم هاشو به سمت هری تنظیم کرد ک فاصله ی بینشون به یه اینچ رسید همون جور ک هری داش با نیشخند ب لویی نگاا میکرد لویی سرشو به گوشای هری چسبوند زمزمه کرد:
_میدونی چیه بیشوری مثل بوی جوراب میمونه خودت چیزیت نمیشه اما بقیه رو اذیت میکنه اما متسفانه تو حتی بیشور هم نیستی فراتر از اونی و من ترجیع میدم ک با تو هم دهن نشم بیبی !چطوره ها؟
با برخورد نفس های گرم لویی ب گردن هری ،زبونش بند اومده بود وقتی چشماشو باز کرد کسی نبود بجز زین ک داشت جلویی چشمای هری بشکن میزد !:
~هی پسر چیشود یهو داشتیم شاهد یه پورن زنده میشودیم ؟!
*ها چی میگی زین خفه شو ببینم چی شد ؟!
~فک کنم سوال من بود ولی خا مهم نی !
*میشه درست مثل آدم حرف بزنی ؟
~هیچی باو بعد اینکه یه چیزای دم گوشت گف ت فک کنم رفتی کابل بعد ب من گف که من تو زود تر باید از این کالج بریم مگر ن بدجور ب فاک میریم !
*بهش نشون میدم کی ب فاک میره .
استرس تمام وجود هری رو در برگرفته بود آخه چرا،چرا باید اینجوری میشد لنتی چرا انقد بی جنبه شده بود . دستاشو برد کنار گردنش و لمسشون کرد ولی اون یه حس خوب ب هری میداد!؟
با صدای زنگ مبایل زین ب خودش اومد:
*کی زین؟
~بنظرت کی؟ آخه یکی نی بگه پدر من تو که برداشتی برا پسر گی خودت دختر دوستتو انتخاب کردی حداقل یه چیز اوکی تر برمداشتی !
*خا حالا برو جوابشو بده اون میمون زرد ولکن تو نی حالا حالاها!
~واسا جواب بدم بهت میگم!
~آههه هاای لاو من ،منم دلم برات تنگ شده
همنطوری ک داشت حرف میزد انگشت فاکش رو ب سمت تلفن گرفته بودو زیر لب فحش میداد!
از اون صحنه بسی دل نشین خنده ی هری پر رنگ تر شد !
اما وقتی چند دقیقه ی پیشو یادش اومد کم کم محو شد و با صدای زین به خودش اومد.
~شتتتت گاددد کیلل میی!
*چتههه ؟
~شب قراره با جیجی برم شام هقق
*مگ بده
وبعد از تقلید از زین گفت:
آههه لاو من منم دلم برت تنگ شده شب باهم عشق...
~هریی تمومش کن تو خودت از من بدتری الان ک داشتی از نفسای لویی حامله میشدی !
*حیف ک الان باید بریم سر کلاس مگر ن جوابتو میدادم مستر مالیک!
~اوهوم میدونم ک عاشق درسی!
عاها راستی در جواب اون سوالت بگم ک آدم باید از خداش باشه ک بامن رل باشه استایلز اصن خودت بگو با این چشمایی ک من دارم کی میتونه عاشقم نشه؟
*عاا من ولی الان دیگ رسیدم تو کلاس کامان کل این کلاس فک کنم روت کراشن زین!؟
باورود معلم زین فرصت جواب دادن ب هری رو نداشت و رفت سمت لیام نشست هری هم با استرس و لرزی ک بدنشو کمو بیش فرا گرفته بود اونجا کنار لویی نشست!
_فک کردم تو حیاط سکته دیکی رو زدی!
*عاا مگ تو هم فک میکنی ن اینکه فقط انسان ها فک میکنن برا همین ن اینکه هیچ شباهتی ب انسان نداری !
لویی دندوناشو با حرص روی هم میزد صورتشو ب سمت هری گرفت و ب فاصله یک اینچی شون نیشخند زد اما صدا استاد درس ریاضی شون رو مانع شد
آقای استایلز مشکلی پیش اومده
*ن استاد همه چی خوبه حتی فرا تر از خوب!
پس درس امروز رو شروع میکنیم !
**
^عامم زین؟
~هومم
^میتونم یه سوال ازت بپرسم؟
لیام همنجور ک مشغل نوشتن مطلابی ک استاد میگف بود پرسید و استرسی ک زبونشو بند اورده بود!
~پوفف بپرس فقط این نباشه ک میای سر قرار این چیزا!
شاید زین نفهمیده بود ولی همون لحظه لیام ب تیکه ها تبدیل شد ک حتی خودش هم نمیتونست بچسبونشون از طرز برخورد زین سرد شد و میشه گفت تقریبا نصف حسش ب زین از دست رفت!
~هی لی کوشی؟
باشنیدن صفت لی ک از زبون زین بیرون اومد ب وضوح میشود برق چشمای لیام رو از فاصله طولانی دید.
^همینجا
~شوخی کردم پسر سوالتو بپرس حالا ؟
شاید ب زبون زین اون شوخی بود اما لیام انگار واقعا عاشق اون پسری شده بود ک تنها دوساعت از دیدنش میگذشت و این خیلی عجیب بود حداقل برای اونی ک تاحالا عاشق کسی نشده اما شاید ب زبون اوردن حسش الان درست نباشه حداقل الان وقت خوبی نبود حتا دلش میلرزید ک بگه!
~فک کنم بای ساقی تو عوض کنی لی!؟
^عاا چی ساری حواسم نبود خب عاها میخواستم ازت سوال بپرسم !؟
~بپرس
^تو دوست دختر یا دوست پسر داری؟
~بی مقدمه پرسیدی
^عا واقعا ببخشید ولش کن اصن بیخیال!.
~ن جواب میدم خا آره دارم دوست دختر ولی خب میشه اسمشو گذاشت اجباری چون بابام نمیخواد پسر گی عزیزش از دستش در بره هوفف ولش درکش سخته
لیام نمیدونست ک الان باید خوشحال باشه یا ناراحت حس خیلی خوبی نداش در حال حاضر و فقط تونست با یه لبخند فیک جوابشو بده!
~تو چی ،یعنی تو داری ؟
^ن باو کی میخواد با من باشه عاخه
~چرا نخوان من اگه جیجی [جاست فاک میتونید هرچی دلتون میخاد بگید]نبود باهت رل میزدم باور کن ولی خا جیجی هس و تقریبا غیر ممکنه!
و الان بود ک لیام فهمید باید چ حسی داشته باشه بازم حس خوشحالی یا شاید حس غمگینی!
نمیدونست اسم این حس چیه ولی عاشق این حس بدون اسم بود •
براش قابل درک نبود ک چطور تو یک نگاه عاشق شد؟اصن میشود اسم اون حس لعنتی رو عشق گذاشت!؟
یوهاهاها
❤💛من خودم به شخصه عاشق زیام شدم
نظرتون درباره ی عشق در یک نگاه چیه؟؟
زیام هارتم لری هارتم:)
وایی لری خفنه ؟
عامم دیگ عاها نظرتون چیه جیجی روهم بیارم تو داستان ؟
میدونید دیشب نشستم فک کردم ک عاره فکر خوبه ب نایل بدم 😐😆💃💃
خاب منتظر نظراتون هستم لاوز
عاها بنظرتون زین ب یه زبون دیگ ب لیام چی فهموند؟
خاب خاب من برم دیگ بابای 😃🔮