Abyss

Abyss

Maryam🥀

_پيداش كردم!

با تعجب به سمت جونگ كوك برگشت كه با لحن آرومي جملشو گفته بود و حالا به سيگارش پُك ميزد. با تعجب پرسيد:

_چيو؟

دود سيگارشو به سمتي كه جيمين نبود بيرون داد تا اذيتش نكنه و با صداي بم شدش گفت:

_شعري كه اونشب خوندي!

جيمين كه تازه متوجه حرف جونگ كوك شده بود لبخند زد، همينكه بعد از شيش سال هنوزم اون چند تا جمله رو كه يه پسر بچه دبيرستاني بهش گفته بود رو يادش بود براي جيمين كافي بود.

با صدايي كه سخت بود ذوق نرم توشو قايم كنه پرسيد:

_دوسش داشتي؟

جونگ كوك سيگارو از گوشه لبش برداشت و چند تا تَپ به فيلترش زد تا خاكسترش روي پله ها بريزه و با صداقت عجيبي گفت:

_آره ولي وقتي تو برام خونديش...!

بعد با خواستني ترين نگاه از چشمايي كه براي جيمين بي برابر بودن بهش نگاه كرد و گفت:

_كاملشو برام ميخوني پسرِ فانوس؟

در خواستشو با صداقت گفت، چي ميشد اگه تو اين سقوط بي پايانش فقط يه شبِ آروم داشت؟!

جيمين بدون هيچ حرف ديگه اي نگاهش و به ماه داد كه از روي اون پله ها بدجوري كامل بودنش به رخ كشيده ميشد:

پرنده ای آبی در قلب من است که

می خواهد بیرون بیاید

اما من به او سخت گیرم

می گویم، اونجا بمون

اجازه نمیدم کسی ببینتت

پرنده ای آبی در قلب من است که

می خواهد بیرون بیاید

اما من رویش ویسکی می ریزم 

و دود سیگار فرو می دهم

و فاحشه ها و متصدیان بار

و فروشنده ها

هیچ وقت نمی فهمند

که او ( پرنده آبی ) اینجاست

پرنده ای آبی در قلبم است که

می خواهد بیرون بیاید

اما من خیلی به او سخت می گیرم

می گم،

اون پایین ( قلبش ) بمون، می خوای منو بهم بریزی؟

می خوای کارهامو خراب کنی؟

پرنده ای آبی در قلبم است که

می خواهد بیرون بیاید

اما من خیلی زرنگم

فقط بعضی شب ها وقتی همه خوابند

 می گذارم بیرون بیاید

بهش میگم، می دونم که اونجایی

پس ناراحت نباش

سپس دوباره برش می گردانم(به قلبم)

اما او آنجا کمی آواز می خواند

و من نمی گذارم کاملا بمیرد

و ما به این شکل با هم به خواب می رویم

با رازی که بینمان است

و این به اندازه کافی

برای به گریه انداختن یک مرد کافیست

اما من گریه نمی کنم...

و با سوالي ترين لحنش درست مثل اولين شب به سمت جونگ كوك برگشت و گفت:

شما ميكنيد؟!


Report Page