باشد که صبح دولتش بدمد …      

باشد که صبح دولتش بدمد …      

فاطمه دانشور

پروردگارا، بارالهی، ملکا، قادرا ...

امیر تویی، کبیر تویی، تقی همان شاگرد آشپز است ...

معبودا رو به سوی تو می­آورم، عنایتی بفرما، تا گره از کار مردم بگشایم ...


یک روز امیرکبیر و معاونش میرزا آقاخان، در کنار دیوار حیاط منزل معروف به کریمخانی از صبح تا نزدیک ظهر نشسته بودند و از هر دری سخن می­گفتند. کم کم آفتاب به آن­ها رسید. امیر در حالی که می­خواست از آن جا برخیزد از میرزا آقاخان پرسید:

+ مگر من صدر اعظم نیستم؟

میرزا آقاخان جواب داد:

- چرا؟

+ مگر مردم ایران حاجتی ندارند؟

- چرا؟

+ مگر دربانان در خانه، مانع ورود مردم و آوردن عریضه­ها می­شوند؟

- خیر

+ پس چرا در این مدت کسی به ما مراجعت نکرد؟

- (باتعجب) چه عرض کنم؟

+ تعجبی ندارد، من هرکار را به دست فرد لایق و کاردانی داده­ام و دیگر کاری بدون مسئول نیست که به من مراجعت کنند.


قائم مقام دوم در هوش و نبوغ میرزا تقی­خان امیرکبیر می گوید: خلاصه این پسر خیلی ترقیات دارد و قوانین بزرگ به روزگار می گذارد، باشد تا صبح دولتش بدمد.

وزیر مختار انگلیس در یکی از گزارش هایش می­نویسد: پول دوستی که صفت بارز ایرانیان است، به هیچ وجه در امیر راهی ندارد. همه وی را فردی مورد اطمینان و غیرقابل فساد می­دانستند.

دکتر پلاک اتریشی می­نویسد: پولهایی که به امیر می­دادند و نمی­گرفت همگی خرج کشتن­اش شد.

امیرکبیر در چندسال کوتاه کار چندین قرن را انجام داد و با نیروی نبوغ خود، دوران تازه­ای در تاریخ کشورش پیش آورد و اگر آن اندازه مهلت می­یافت که نیات خویش را انجام دهد، در ردیف کسانی قرار می گرفت که به عقیده مردم از جانب خداوند برای انجام ماموریت­های خاصی خلق شده اند.(کتاب تاریخ ایران ص 276)

با نگاهی مختصر و کوتاه به روابط خارجی ایران در نیمه اول قرن نوزدهم بدست می آید که سیاست خارجی ایران کاملا طفیلی و تابع سیاست اروپا بود و سایه وار به دنبال آن حرکت می­کرده است. هرگونه تغییر و تحول در روابط دولت­های روسیه، فرانسه و انگلیس در وضع سیاست خارجی ایران اثر می­گذاشت. ایران درست مثل توپی بین قدرت­های بزرگ ردوبدل می شد. عکس­العمل تمام این نابسامانی­ها و خرابی­های بی­سابقه، ظهور شخصیتی بزرگ و کم نظیر و اصلاح طلبی عظیم­الشان وخبیر یعنی "میرزا تقی خان امیرکبیر" شد.

در دوران صدرات امیرکبیر و وزرات امور خارجه تشکیلات نسبتا منظمی یافت و صدور گذرنامه به صورت مرتب در آمد و ثبت وضبط مکاتبات سیاسی نظم جدیدی یافت.

سیاست­های خارجی میرزا تقی خان جهات مختلفی داشت و مجموعا سیاست ملی او را به وجود آورد. نخستین برخوردش با سیاست روس و انگلیس این بود که دست مداخله آن­ها در امور داخلی ایران را برید.

آقای محمودی، میرزا تقی خان امیرکبیر را یگانه فردی معرفی می کند که در دوران کوتاه و صدرات خود بیگانگان را از مداخله در امور داخلی ومسایل خارجی ایران کوتاه نمود و موفق شد بدون مداخله اجانب مسائل غامض ایران را حل و فصل کند. محمودی می­گوید: احدی قادر نبود با بیگانگان رابطه خصوصی برقرار کند. از این رو این افتخار برای امیر وجود دارد که در زمان او هیچ یک ازهمسایگان نتوانستند در مشاغل داخلی ایران بدون دردسر مداخله کنند.

امیر هم چنین در ماموریت­هایی که برای حل روابط بین کشور ایران و دیگر کشورها داشت از سیاست مذاکره و گفت وگو استفاده می کرد. گفت و گوی تمدن­ها همان سیاستی است که در دوره هفتم و هشتم دولت آقای خاتمی به وضوح دیده می­شد و مشاهده کردیم سیاست تنش زدایی دولت آقای خاتمی توانست منزلت ما را در بین دولت های غربی و عربی افزایش دهد و هم چنین فرصت­های اقتصادی و سیاسی را برای جمهوری اسلامی ایران فراهم کرد. برای شرح بیشتر دوران اقتصادی امیرکبیر و اصلاحات را مرور می کنیم.

سیاست ترقی اقتصادی امیر برپایه ایجاد صنعت جدید، پیشرفت کشاورزی و توسعه بازرگانی داخلی و خارجی بنا شده بود و در پیش روی وی، جامعه­ایی بود که در نظام اقتصادی-کشاورزی عقب افتاده­ایی سر می­کرد و از صنعت جدید بی بهره مانده است. ذخیره طلای آن به خارج روان و مصرف کننده کالای فرنگی بود. چنین جامعه­ای تازه می­خواست جلوی سیر تنزل اقتصاد خود را بگیرد، کشاورزی خود را ترقی دهد و از وارداتش بکاهد و بر صادراتش بیفزاید و به گفته امیر از فرار شمش های طلا جلوگیری کند.

نقشه­ی امیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج، ایجاد کارخانه مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس، فرستادان صنعتگران به روسیه و حمایت از محصولات داخلی بود. از این رو دولت فرمان آزادی استخراج معدن برای اتباع ایرانی را صادر کرد.

اتباع ایرانی هرکسی از نوکر ورعیت، اشراف و عیان، می­توانست به استخراج معدنی که خود پیدا می کند بپردازد و تا پنج سال از مالیات دیوانی معاف بود. پا به پای راه افتادن چند معدن، کارخانه­های پارچه بافی، شکرریزی، چینی، بلور سازی، کاغذ سازی، چدن ریزی، فلز کاری و دیگر صنایع کوچک تاسیس یافت.

دوران اقتصادی امروز در حالی که طبق برنامه چهارم و پنجم توسعه، رشد اقتصادی به طور متوسط باید به هشت درصد می­رسید اما در بیست سال گذشته، کشور تنها سال هشتاد ویک در دولت دوم سید محمد خاتمی، رشد اقتصادی 75/8 درصدی را تجربه کرده است. زمانی که خاتمی در سال 76 دولت را تحویل گرفت، نرخ رشد اقتصادی منفی 2/0 بوده است و سالی که دولت را تحویل می­دهد، نرخ رشد به 2/6 رسیده است. اما وقتی که احمدی نژاد دولت را با این میزان نرخ رشد تحویل می گیرد، با منفی 4/5 درصد تحویل دولت بعدی می دهد. فرصت را غنیمت می­شمریم و از دیدگاه ونظریات مهندس موسوی در بحث اقتصاد در نشست خود با تعداد زیادی از فعالان اقتصادی در زمان انتخابات 88 را بیان می کنیم.

ایشان رویکرد خود در مدیریت کشور را "احیای تولید، کارآفرینی و ثبات" و توانمندسازی طبقات میانه برای حمایت موثر از مستضعفان توصیف کرد. موسوی در بخشی دیگر از سخنانش به اهمیت بخش خصوصی اشاره کرد و گفت: هیچ تجربه موفقی در پیشرفت و توسعه نداریم که در آن دولتی توانمند و برنامه ریز و سیاست گذار وناظر و توسعه­گرا نقش اساسی در فراهم نمودن بسترهای مناسب برای حضور توانمند فعالان اقتصادی خصوصی را فراهم نکرده باشد.

در ادامه سیاست های خارجه امیرکبیر به دومین ماموریت وی که ریاست هیات سیاسی ایران در سفر به ارزنه الروم را برعهده داشت اشاره می­شود که برای حل اختلاف مرزی بین ایران وامپراطوری عثمانی بود. ماموریتی که نزدیک به دو سال طول کشید و وی توانست اختلاف مرزی را به نفع ایران پایان دهد و محمره (خرمشهر) و اراضی وسیع طرف چپ شط العرب را که مورد ادعای عثمانی­ها بود به ایرانی­ها ملحق کند.

قهرمان بزرگ اصلاحات، روش­های اصلاحی را در قسمت­های مختلف کشور به کار برد و موفقیت­های بزرگی را کسب کرد. البته این موفقیت حسادت دشمنانش را برمی­انگیخت و روز به روز خشم­شان شعله ورتر می­شد. امیرکبیر راهی غیر از این نداشت که برای ریشه کن کردن فساد یک حرکت بزرگ را شروع کند و برای انداختن ملک و ملت در راه ترقی و تکامل همه چیز را تغییر دهد.

اصلاح مملکت احتیاج به مبارزه دو جناح داخلی و خارجی داشت و مشکل عمده این بود که چون این فساد نابسامانی به نفع دشمان خارجی و عمال داخلی آنها بود، هر دو دسته برای حفظ منافع خود احتیاج به فساد ناشی از دسته دیگری داشت. هرکسی به فکر اصلاح در یکی از دو جناح می افتاد، دشمن مشترک هر دو جناح که مکمل یکدیگر بودند به حساب می­آمد. روی این حساب قهرمان اصلاحات نمی­توانست نیروهای خود را برای اصلاح جناح خارج یا داخل متمرکز کند و پس از کار اصلاح آن، به اصلاح دیگری بپردازد، بلکه ناچار بایستی این دو جناح را با هم و در عرض هم مورد اصلاح قرار داد و همین کار را نیز انجام داد. امیرکبیر می­خواست مشکلات کشور را با روش های اصلاحی خود حل کند و دو سال و اندی نیز تلاش کرد اما دیدیم با چه مشکلات روبه رو شد و حتی جان خود را از دست داد.

امیرکبیر به صحنه آمد و با وطن دوستی کوشش کرد تا بار دیگر شکوه و عظمت ایران را به این سرزمین برگرداند، ولی افسوس که عده­ای هنوز که هنوز است با واژگانی میهن و وطن و ملت آشنایی ندارند. امیرکبیر درس خدمت و جاودانگی را به همگان داد، براستی اگر زمامدارن پیش از امیر و بعد از امیر در کشورهای اسلامی این حقیقت را درک کرده بودند و یک صدم از این سوز و گداز و یک قطره از این دریای جوش و خروش و پیگیری و پشتکار از خود بروز داده بودند، امروز وضع جهان اسلام غیر از این بود که ما میبینم و شاید اگر امیرکبیر این مقدار مهلت می یافت که یک کادر علمی و فنی را آن طور که شروع کرده بود تربیت کند، ایران ما با این همه امکانات و مقدروات امروز در صف پیشرفته­ترین ممالک دنیا قرار داشت.

دغدغه­های آن روز امیرکبیر، دغدغه­های امروز اصلاح طلبان این دوره نیز هست. برای نمونه آقای خاتمی با اشاره به آثار آیت الله هاشمی رفسنجانی می گوید :"امیرکبیر" سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، جهت فکری ایشان را نشان می­دهد. درک این مسئله که استبداد مشکل بزرگ تاریخی جامعه ما بوده و حاصل آن استبداد که عقب ماندگی است و تلاش برای زدودن استبداد و پیشرفت از جمله مسائل مورد توجه ایشان بود. امیرکبیر یا کارنامه بزرگ استعمار به همین دلیل کتاب و نوشته شد که فاجعه بزرگ روزگار ما برای بشریت این است و همچنین جا دارد یادی کنیم از سخن آقای ولایتی که در شبکه یک سیما گفتند آیت الله هاشمی رفسنجانی خود یک امیرکبیر بود بلکه بالاتر از امیرکبیر بود.

امیرکبیر انقلاب (آیت الله هاشمی) در شب شهادت امیرکبیر دار فانی را وداع گفت. در ادامه راه اصلاحی کشور در 2 خرداد سال 76 مردم با مشارکت 93/79 درصدی خود به سیدمحمد خاتمی به عنوان نماینده اصلاح طلبان رای دادند. اینکه تصور کنیم با یک بار یا چند بار رای دادن مشکلات باید برطرف شود خطاست، حل مشکلات با چندین بار رای دادن و به پای صندوق­ها رفتن امکانپذیر نیست و حرکت­های اصلاحی در کشور با توجه به موانع قانونی و بعضا غیرقانونی نتایج تدریجی بسیار محدودی خواهد داشت.

سید محمد خاتمی در سال اول ریاست جمهوری خود پیرامون آزادی گفت: خدمت به دین در این است که بگوییم دین و آزادی با هم سازگارن­اند و دینی که به انسان حرمت می­دهد در درجه اول به آزادی انسان حرمت می دهد. باید موانع آزادی را از میان برد.

در سال های اول ریاست جمهوری وی، آزادی مطبوعاتی نسبی در کشور شکل گرفت و برای اولین بار پس از تابستان 1360 برخی از نیروهای اپوزیسیون توانستند نشریاتی را چاپ کنند یا مقالاتی در انتقاد از عملکرد مقامات عالی رتبه کشور منتشر کنند. این آزادی نسبی و تغییر در فرم و محتوای مطبوعات با استقبال مردم مواجه شد تا جایی که تیراژ روزنامه­ها برای اولین بار در اردیبهشت 77 از دو میلیون نسخه در روز گذشت.

خاتمی دولت را در شرایطی تحویل گرفت که براثر بحران­هایی روابط ایران و اتحادیه اروپا در اوج تیرگی قرار داشت و همه سفیران اروپایی ایران را ترک کرده بودند. رای غیر منتظره مردم در 2 خرداد و موضع مسالمت جویانه وی نقش موثری در خارج کردن ایران از آن وضعیت بحرانی داشت.

خولیان آرتوز می گوید: نتیجه منطقی توسعه تاریخی تمدن اسلامی این است که یک رهبر بزرگ جهان اسلام مانند آقای خاتمی پرچم گفتگوی بین تمدن ها را برافرازد و این یکی از ثمرات انقلاب اسلامی است.

دیگری در وصف آقای خاتمی می گویید: افتخار ما این است که با یک فرد آزاده و میهن­خواه و مردم­دوست سرو کار داریم زیرا خاتمی رییس جمهور روزی تمام می­شود اما خاتمی مردم دوست همواره می­ماند.

و همچنین آقای سید احمد خمینی، در پی رفتن خاتمی از تهران به اردکان گفتند: حجت الاسلام خاتمی اگر در تهران به فعالیت می پرداخت ما می­توانستیم طالقانی دیگری در تهران داشته باشیم.

در دولت خاتمی انتخابات شورای شهر و روستا که در قانون اساسی جمهوری اسلامی تصریح شده بود برای اولین بار برگزار گردید و هم چنین فعالیت­های فرهنگی هنری سیاسی در فضای باز انجام می­شد. ایشان در مورد اصلاحات می فرمایند : اصلاحات در بن بست وانسداد نیست، من بارها گفته­ام ملت ما قهرمان نمی­خواهد و خود باید خود را اصلاح کند. جامعه دچار تنگناهای فراوانی است و اصلاح طلبان نیز نقص­هایی دارند و باید نقد شوند، اما جریان اصلاحات همیشه راه خود را باز کرده است. راهکارها هم باید اصلاح طلبانه باشد و با فحش و دعوا کار درست نمی­شود. دین ما سیاسی است و سیاست ما دینی است، نمی­شود هرچیز را به نام دین توجیه کرد و نمی­توان هر سیاستی را به زور به دین متصل کرد.

به امید اصلاحات روز افزون کشور و ظهور افراد و اشخاصی همچون امیرکبیر که در دوران زمامداری خود مانند سدی خلل ناپذیر جلوی سیل بنیان کن و مخرب استعمار و فسادهای ناشی از استعمار را گرفت، نیروی استعمار در داخل را به بند کشید و  آنان را به صورت مردابی بی­حرکت در آورد.

با سقوط دولت امیر، این سد شکست. نیروی جهنمی و مهار شده استعمار از داخل و خارج آزاد شد و همه جا را به ویرانی کشید و اما ملت ایران که خدمات شایان و بی شائبه امیر آنها را به مفهموم حکومت واقعی آشنا کرده بود دیگر مثل مردم قبل از حکومت امیر نبودند و کم و بیش از آن وضع پرفساد دولت رنج می­بردند و اظهار رنج و ناراحتی می­نمودند.

جناب رییس جمهور ( دکتر حسن روحانی) در سفر تبلیغاتی خود قبل از انتخابات 96 به استان اراک در حضور مردم این شهر گفتند: این استان زادگاه امیرکبیر است که در مناجاتش عنوان می کرد : خدایا امیر و کبیر تویی.

و به خوبی اثبات کرد نهادهای قدیمی قادر نیستند کشور را در مسیرهای پیشرفت و تمدن نوین قرار دهد. امیرکبیر استقلال و پیشرفت را با تاسیس مدرسه دارالفنون و ارتش نوین به ثمر رساند.

روحش شاد یادش سبز


Report Page