Flower

Flower

Harry☁︎


با دیدن کارآموز با مزه اش که سخت مشغول پیچوندن سیم دور دسته گل بود 

لبخندی زد و آروم گوشیش رو کنار گذاشت

«تمومش کردی جئون؟»

جونگکوک با زبونی که بیرون بود لب بالا و پاییش رو خیس کرد وبرای خاروندنشون از دندوناش استفاده کرد و تهیونگ تمام مدت با چشمای درنده ای میتونست با گرگ مبارزه کنه 

بهش خیره شده بود 


«اوممم هیونگ من بلد نیستم چطوری گره بزنم...»

تهیونگ هومی کرد و از پشت بهش نزدیک شد 


آروم کمر جونگکوک رو به سینه ی ستبرش چسبوند و نفس عمیقی کشید 


با خالی شدن ریه تهیونگ و حس نفس گرمش درست جایی کنار گوش پر از پرسینگش مورمور شد وخودش روجمع کرد 


«خیلی آسونه حتی از عاشق شدنت هم آسون تره»


جونگکوک در ثانیه کل سرش با علامت تعجب پر شد

«هیونگ...چی؟»


تهیونگ دوباره نفس عمیقی کشید 

«خب ،به صراحت بخوام اعلام کنم تو از همون اول تو چشم بودی،جوری که میخندیدی و جوری رو برای یاد گرفتن درست پیچوندن دسته گل زبونت رو مینداختی بیرون و موهات روی پیشونیت رو میگرفتن 

اوکی جئون من خیلی دوست دارم »


جونگکوک صدایی که ته گلوش دراومد 


«هیونگ؟مستی؟»

«آره مست تو، مست نگاه تو،مست لبخند تو و. مست کل وجود تو »


جونگکوک پوفی کرد وسعی کرد برای دور شدن از استرس یخورده شوخی کنه 

«هیونگ تو توی لاس زدن افتضاحی!»

«و توهم توی بوسیدن!»

«نخیرم من بهتر از همه بلدم ببوسم»

«خب بیا نشونم بده بلدی چیکار کنی مستر کیسر»


________

*مستر کیسر:میشه گفت به اصطلاح انگلیسه برای کسی که خیلی حرفه ایه تو بوسیدن 


Report Page