99

99


بایاداوری سامانتا از رزا جداشدم و پشتمو کردم بهش بدون حرف اماده شد و موهاشو مرتب کرد 


+....من باید برم کریس 


_....صبر کن منم میام میرسونمت 

باهم از در خارج شدیم و سوار ماشین شدیم رسیدیم 


+...ممنون کریس 

از ماشین پیاده شدم و وارد بار شدم یه ربع زودتر اومده بودم وسایلامو گذاشتم گوشیمو برداشتم و پیام هامو چک کردم یه تماس از دست رفته از تام داشتم و دیگه هیچی 


:::::::::::

:::::

::

رزا رو رسوندم و حرکت کردم دوباره یاد سامانتا افتاده بودم 

نمیتونستم تصمیم بگیرم 

سامانتا منو یهو ول کرد اما رزا مونده پیشم 

با همه ی کم کاری هام نسبت بهش باز پیشم مونده 


من با خودم عهد بسته بودم که بهش توجه کنم این دختر خیلی تنها بودبعد من حتی موقع بوسیدنشم توفکر یه دختر دیگه بودم


رسیدم به خونه ماشین وپارک کردم و پباده شدم تافردا استراحت داشتم و بخاطر ماموریت چندروزه ای ک داشتم حسابی خسته بودم 


وارد شدم و درو بستم تام روی کاناپه نشسته بود و تی وی تماشا میکرد 


دستمو روی شونش زدم و وارد اشپزخونه شدم 

+..حالت چطوره تام؟

_....کی اومدی کریس ؟حالت چطوره؟

باهاش دست دادم و بطری ابو بیرون اوردم و اب خوردم 


+....ظهر اومدم 

_...نیومدی خونه چرا؟

+....پیش رزا بودم 


تام سری تکون داد و دیگه چیزی نگفت 

تام عوض شده بود ازاون مهمونی رفتن های هرشبش کم شده بود دیگه وقتی میومدم خونه با یه دختر لخت مواجه نمیشدم 


چقدر از همه چی دور شدا بودم

Report Page