98

98


زودتر برا بوسیدنش پیش قدم شدم


ازش جداشدم و سرمو توی گودی گردنش گذاشتم

باصدای زنگ گوشیم هینی گفتم پریدم بالا 


گوشیمو از تواشپزخونه برداشتم و جواب دادم

+....جونم مامان؟

_....امیر خوبه؟ کی میای ؟


+....چی بگم بد نیست الهی شکر میام منم تا عصر مامان

_....سلام برسون خدافظ 


گوشیو قطع کردم دستامو بهم زدم و گفتم‌

+....گشت نامحسوس بود


امیر خندید و گفت

_....واقعا هم‌نامحسوس بود

+....حالا چیکار کنیم؟

امیر بلندشد که این دفعه گوشی اون زنگ خورد 


هردومون اینبار خندیدیم گوشیشو برداشتم و دادم دستش و خودم برگشتم داخل اشپزخونه تا استکان چایی هارو بشورم 



دستمو خشک کردم و برگشتم داخل سالن


امیر گوشیش توی دستش بود و بااخم به روبروش خیره شده بود 


+...چیشده؟

_...هیچی بیا بشین


+....کی بود زنگ زد؟

_....از شرکت بود چیزی نیست 


خیالم راحت نشده بود اما بیشترازاینم پاپیچش نشدم 

اگه چیزی باشه که به من مربوط باشه بهم میگه


_....توتاکی میتونی بمونی ؟

+...یک ساعت دیگه حدودا 


_...خوبه 

امیر روی کاناپه لم داده بود و منم کنارش دراز کشیدم سرمو روی پاش گذاشتم و مشغول حرف زدن شدیم 


_....موهات خیلی نرمه

دستشو روی صورتم کشیدو گفت 

_....پوستت انگار پوست بچهاست

+....ولی تو شبیهه خرسی انقد بزرگی 


_....من بزرگ نیستم توکوچولویی 


اخم کردم و خواستم جوابشد بدم که دوباره گوشیش زنگ خورد اینبار قبل اینگه گوشیو بچرخونه اسم بابا رو روی صفحش دبدم

Report Page