98

98


یهو اخم کردو خیره بهم گفت 

- چرا انقدر خوشحال شدی ؟

تازه متوجه شدم لبخند رو لبم چقدر گنده شده . 

با شیطنت گفتم 

- داشتم به انواع آشنایی هایی که میتونیم با هم داشته باشیم فکر میکردم 

اخم هاش بیشتر شدو اینبار خیلی جدی گفت 

- امیر ... خواهش میکنم ... بحث یه عمر زندگیه ... باید جدی با خصوصیات هم آشنا شیم .

لبخندمو جمع کردمو سر تکون دادم 

لزومی نداشت بگم تو هر اخلاقی داشته باشی نمیتونی از دست من در بری ... 

اینو خودش به مرور میفهمید ...

خیالش یکم راحت شدو گفت 

- بعد از یه دوره آشنایی ... اگه جدی هنوز این احساسات بود ... منم به بابا میگم راجب خواستگاری ... خوبه ؟

ترنم :::::::::

یه ابرو امیر بالا پرید و دقیق نگاهم کرد 

سوالی سر تکون دادم که گفت 

- اگه هنوز این احساس بود منظورت چیه ؟

- خب شاید به مرور از بین رفت یا با شناخت بیشتر ...

آروم اومد سمتم که حرفمو نیمه تموم گذاشتم 

لبخندی کنج لبش نشستو زیر لب گفت 

- خب ...

اما خودشو بهم رسوندو تقریبا روم خیمه زد 

سرمو عقب کشیدمو گفتم 

- خب همین ... شاید ... 

لبشو مماس لبم قرار دادو خیره تو چشمام گفت 

- شاید این حس از بین بره ؟ 

یه دستشو گذاشت رو قلبمو دوباره لب زد ؟

- جدا ؟ یعنی قلبت دیگه از این نزدیکی تند نزنه ؟

سرشو یکم خم کردو لبشو مماس پوستم به سمت گوشم برد 

داغ تو گوشم گفت 

- یعنی دیگه با نفس من پوستت اینجوری داغ نشه ؟

با این حرفش دستشو رو گردنم کشید ...

اگر برای خوندن ادامه رمان #ترنم عجله دارین میتونید فایل کامل رو خریداری کنید. فایل کامل بیش از ۳۰۰ پارته . اینم آدرس کانال رمان خاص برای خرید رمان #ترنم 👇

@mynovelsell

Report Page