98

98


#پارت۹۸

 

اما علی اونو ازم گرفت، اونو ... با صدای زنگ موبایلم از فکر بیرون اومدم و جواب دادم 

_بله؟؟

صدای علی به گوش رسید : خوبی مهرداد؟؟


بی توجه به سوالش سرجام نشستم : ببین علی نمیخوام اتفاقات گذشته تکرار شه! نمیخوام بازم اتفاقات گذشته تکرار شه میفهمیییی؟؟؟؟


_ منم همینطور 

_پس چته؟؟؟ چرا داری به زیبا نزدیک میشی؟؟؟ 


_من بهش نزدیک نشدم.


داد زدم : د دروغ نگو خواهشا دروغ نگو ... تازه رابطه مون خوب شده نمیخوام بازم رابطه مون خراب شه!


_اون خودش اومد سمتم 


پوزخندی زدم : زیبا همچین کاری نمیکنه اون بچه ست اینجور چیزا رو نمیدونه!


_مطمئنی؟!

_اره 


_ههه اوکی پس حرف اونو باور کن.


کلافه دستمو تو موهام فروکردم بعد از ۵سال قهر بودن بالاخره ۲سال پیش اشتی کردیم  

حالا بازم داره اینکارا رو میکنه.

بهتره معلم زیبا رو عوض کنم!


_باشه و دیگه اجازه نمیدم زیبا بیاد سرکلاسات


صدای دادش به گوش رسید : چییییی؟؟؟؟ چراااا؟؟؟؟


_چراشو خودت نمیدونی؟؟؟


_مهرداد بسه بچه نشو

_فعلا 

و گوشی رو قطع کردم . نمیدونم از دست کی بکشم از دست پریناز یا از دست علی 


همه شون دست به یکی کردن اعصاب منو خراب کنن... باید سریع تر این ماجرا رو تموم کنم 

و هر چه زودتر هر کس باید سر زندگی خودش و تمام 


نه من ماله زیبام نه اون ماله من! خیالمم از بابتش راحت شده پس بهتره کار رو تموم کنم 

و هر کدوم بریم سراغ زندگی خودمون!


با فکر به این موضوع بلند شدم و کتمو برداشتم بی توجه به ساعت از خونه زدم بیرون و...

Report Page