97

97


انتخـــابی اشتبــاه



🔥🍂💥🍂🔥🍂💥🍂

🔥🍂💥🍂🔥🍂☠

🔥🍂💥🍂☠

🔥🍂☠


#پارت_97



خودشو بالا کشید و روی صورتم کمی خم شد..خواستم چشمامو ببندم که با بالا بردن یکباره اون برق لعنتی، دهنم خود به خود باز شد و بدنم شروع به لرزیدن کرد..


از شدت شوک توی بدنم چشمام کم کم بسته شد و فقط لرزش بدنم و نفسای کشدارم نشون از بهوش بودنم بود..


کمی که گذشت صدای ناله های بلند و پر از لذت سامیار به گوشم رسید..

با قطع شدن اون امواج از نوک سیـ*ه هام و مر*نگی که دوباره بلند شده بود، چشمای خمارمو باز کردم و به حرکاتش نگاه کردم که سریع از روم بلند شد و پایین پام نشست..


دستگاه و از خودش جدا کرد و سیمای متصل به منم با یه دستش کشید و بی وقفه با کف دستش شروع کرد با شدت مر*نگی خودش و من رو بالا و پایین کردن...


چشمای پر از شهـ*وتشو بهم دوخت و سرعتشو بیشتر کرد..


 با مشت شدن آلـ*م توی دستاش اسمشو صدا زدم و شدید تر از سری قبل روی دستش ارضـ ا شدم..


زیاد طولی نکشید که آب غلیظ و گرمشو روی شکمم خالی کرد و من هنوز از مشت شدن اون دست لعنتیش لذت میبردم...


به قلم #اهــورا

Report Page