97

97


#نگاریسم‌ 

۹۷

بنفشه گفت

- خوب با سعید جور شدی ها 

داغ شدم از خجالتو گفتم.- نه بابا خودش گیر داده به من. اصلا اون دوست دخترش کو؟

مریم گفت

- رفت بعد شام

- همون پس دور برداشته

اینو گفتم و بنفشه خندید اما آروم گفت

- البته علف باید به دهن بزی شیرین باشه اما خب حواست به سعید باشپه کم شیطون نیست

دلم گرفت

اما سر تکون دادم.بین جمعیت دنبال سعی گشتم 

بین دوستاش بود

نسبت به همه دوستاش یکم قد کوتاه تر و لاغر تر بود

مخصوصا در برابر نیما که به حساب نمی اومد

اما چون من خودم تو دسته دختر های کوتاه تر از نرمال بودم برام سعید قد بلند حساب میشد و خیلی با مزه .. .

انگار متوجه نگاه من شد

چون برگشت سمتم

سریع نگاهمو گرفتم

رو به بنفشه گفتم

- من دیگه برم. باید با اسنپ برگردم دیر تر خطرناکه

واقعا ساعت نزدیک ۱۲ بود 

میترسیدم دیر تر برم

مریم گفت

- من میرسونمت

اخم کردم بهشو گفتم

- نه بابا کجا بیای تا خونه ما ! این وقت شب 

بنفشه گفت

- بزار بعد مراسم ما میرسونیمت

بهش چشمکی زدمو گفتم

- شما بعد مراسم کار دارین با اون کادوئی که خریدی 

نیشش تا بناگوش باز شد و قبل اینکه جواب بده برادرش گفت

- وقت باز کردن کادو هاست !

Report Page