96
96
هنگ فقط به تام نگاه کردم
ابرخوناشم !
من یه ابرخوناشام دارم تو وجودم
دهنم باز و بسته شد اما صدام در نیومد
تام یه لقمه از اسنک برام جدا کردو سمتم گرفت
با لبخند گفت
- باید خیلی بخوری وگرنه میتونه انقدر از خونت تغذیه کنه که همین الان تورو بشه
با این حرف خودش خندیدو گفت
- خیلی جالبه قراره یه ابرخوناشام به دنیا بیاد . میدونی از آخرین ابرخوناشام چند صد سال گذشته
بازم فقط نگاهش کردم
چی داشت میگفت
ابر خوناشم !
نکنه بوروس تصمیم داره منو تبدیل کنه به دستگاه جوجه کشی !
نکنه میخواد هی براش ابر خوناشام بیارم
خدای من ...
من باید از اینجا میرفتم
ناخداگاه پرسیدم
- اگه من تبدیل بشم بازم ممکنه حامله بشم
تام با ابرو بالا پریده نگاهم کرد
با شوک گفت
چرا اینو میپرسی ؟
- فقط برام سواله
اما مطمئن بودم قیافه ام لو داده چرا پرسیدم
تام با تردید گفت
- نمیدونم ... اما کیت چه خوناشام چه غیره ... اون بچه توئه و تو مادرشی ... میفهمی چی میگم ؟
نمیفهمیدم چی میگه
فقط میدونستم نمیخوام یه موجود خونخواب به دنیا بیارم
تصور یه بچه با دندونای نیش و تب خون هم حالمو بد میکرد
دستمو گذاشتم رو شکممو لب زدم
- نمیخوامش ...
تام خواست چیزی بگه که سایه ای افتاد تو اتاق
بوروس بود ...
تو قاب در ...
سلام خوشگلا. فایل رمان قبلیم یعنی خون شیرین آماده شده . میتونین از این کانال بخرینش. قیمتش ده هزار تومنه و 580 صفحه است . 50 صفحه اولشو رایگان گذاشتم تا هرکی دوست داره بخونه بعد اگه خوشش اومد بخره. مبلغشم خیلی ناچیز گذاشتم که کسی بهش فشار نیاد . خوشحال میشم حمایتم کنین . مرسی #ملودی
لینک خرید رمان 👇👇👇