96

96


96

به خودم اومدمو چشم چرخوندم 

دیدم عثمان با اخم پشت فرمون نشسته 

دلم ریخت ... یعنی دیگه بهم توجه نمیکنه و ازم دوری میکنه !

میتونستم همین لحظه بزنم زیر گریه اما خودمو به سختی کنترل کردمو رفتم نشستم تتو ماشین 

سرم پائین بود اما میدونستم دیگه از آینه ماشین منو چک نمیکنه 

عثمان پیشنهاد داد شام بریم یه رستوران سنتی ویژه و همه موافقت کردن 

وقتی رسیدیم همه پیاده شدنو من کمی دیر تر پیاده شدم تا با عثمان حرف بزنم

اما اون با اخم رفت داخل و من موندم 

گوشیمو بیرون آوردمو براش پیام فرستادم

- معذرت میخوام من زود قضاوت کردم اما قبول کن اصلا انتظار نداشتم قضیه چنین چیزی باشه 

رفتم داخل و نشستیم. 

عثمان گوشیشو چک کرد 

اما جواب ندادو گوشیشو برگردوند داخل جیبش 

بغض پشت گلوم بود .

گفتم میل ندارمو خواستم چیزی سفارش ندم اما عثمان خودش برام خوراک شاهی سفارش داد

چون اون سفارش داده بود به زور از غذا خوردم 

هارولد و عثمان بلند شدن رفتن سیگار بکشن و بابا آروم به مامان چیزی گفت 

هر دو مشغول صحبت شدنو من خیره شدم به منظره شرقی بیرون

مسلما بابا اینا با پیشنهاد ازدواج عثمان به من موافقت نمیکنن. اونا مسلما حاضر نمیشن من با عثمان دوست شم.

اون خیلی بزرگتر از منه ! اما ... اما من این توجه و محبت عثمانو دوست داشتم و نمیخواستم از دست بدم 

یهو مامان برگشت سمتمو گفت 



سلام دوستان. من اول رمان گفتم و الانم دوباره میگم. پول فروش رمان یک ریالشم تو جیب منه ساحل نمیره . پس خودتونو زیر سوال میبرین وقتی حرف های زشتی در مورد من و فروش رمان میزنین.

زیر هر پارت میگم هر کسی عجله داره و تحمل پارت خوندن نداره میتونه فایل کامل رو بخره! این دلیل نمیشه هر کسی عجله داره اما دوست نداره بخره بیاد به من حرفی بزنه!! مبلغ هم انقدررر ناچیزه که هیچکسی نمیتونه بگه ده هزار تومن ندارم ! چون پول این شارژ اینترنتی که میدین میاین تلگرام هم حتی از این مبلغ بیشتره!!!

سه ساله رمان مینویسم و سه ساله معیارم برای اندازه پارتم یه مقدار مشخصه . گاهی کمی بیشتر گاهی کمی کمتر. اولین بار بود با کمک تایپیست رمانو کامل کردم و بعد گذاشتم داخل کانال تا افرادی که عجله دارن راحت باشن و بخرن.

اما آخرین بارمم شد چون حرف هایی بارم شد که حسابی خستگیو تو تنم گذاشت روزتون بخیر ساحل

Report Page