94

94


#نگاریسم

#۹۴

هنگ بودم

واقعا چقدر این بشر پر رو بود 

چشمکی بهم زدو گفت

- بیا بریم الان برامون حرف در میارن

بلند شد قطع کرد

گوشیو گذاشت تو جیبشو اومد کنارم

من هنوز هنگ گوشی کنار گوشم بود

گوشی از من گرفت

شماره خودشو سیو کرد

داد دستمو گفت

- بریم یکم برقصیم

باهاش هم قدم شدم

پر رو بود واقعا

اما نه پر رویی که بی ادب باشه یا من بدم بیاد

شایدم من واقعا با این روابط اجتماعی ناقص به یه آدم انقدر مر رو نیاز داشتم تا منو تو خط نگه داره

 ابروم رو دادم بالا و گفتم

- شما که گفتی اهل رقص نیستی

نگاهم نکرد 

فقط لبخند زد 

اما تا رسیدیم نزدیک بچه ها 

یکی بلند گفت

- به به استاد سعید خردادیان هم اومد وسط 

همه خندیدنو دست زدن

با چشم های گرد به سعید نگاه کردم که با شبطنت گفت

- اهل رقص نیستم. رقص اهل منه 

با سر اشاره کرد بریم وسط

با تکون سر گفتم نه و عقب رفتم

خواست بیاد سمتم

اما دو نفر بازوهاشو گرفتن و بردن وسط 

همه حلقه زدن دورش و گفتن

- استاد استاد 

هنگ بودم

الان میخواست برا همه برقصه ؟

سعید گلوشو صاف کرد

نگاهشو از من گرفت 

یکی بهش دوتا پارچه داد

دیکیو بست به پیشونی یکیو بست به کمرشو با صدایی که دیگه اصلا شبیه صدا خودش نبود گفت

- دوستان خیلی درخواست رقص هیپ هاپ داشتن ...

همه بلند خندیدن و منم ناخداگاه خندیدم

تازه فهمیدم سعید خردادیان منظورشون چی بود

سعید صداشو شبیه محمد خردادیان رقاص کرده بودو داشت ادای اونو در میاورد

خم سد چرخیدو گفت 

- برید عقب برید عقب به صحنه فضا بدید

دستشو چپ و راست برد و گفت

- آها... یک ... دو ... سه ... 

به چند نفر اشاره کردو گفت

- شما ... شما ووو شما خانم ... بیاین پشت سر من

همه خندیدن بدو بدو رفتن پشت سعیدو سعید گفت

- خواهش میکنم خواهشمیکنم همتون انجام بدید حرکتا تکرار نمشه

واقعا عشوه های تو حرف زدنش و ادا هاش خنده دار بودو منم داشتم میخندیدم که آهنگ پخش شد 

سعید دستو برد بالا و همه باهاش شروع کردن

حرکت های واقعی رقص میرفت وسطش کارای خنده دار گیکرد

چون همه داشتن حرکاتشو تکرار میکردن 

ناخداگاه اون حرکتم تکرار میکردنو بعدش دوباره خنده بودو رقص

به خودم اومدم دیدم از خنده اشکم در اومده

سعید با همون حرکات چپ راست یکی بالا و آها قزش بده اومد سمت من

دستمو گرفت و گفت

- شما خانم خیلی ضعیف رقثیدی باید خصوصی باهات کار کنم 

همه خندیدن.

هم خجالت کشیدم

هم خنده ام گرفت

دستمو گرفت و به شوخی خواست ببره سمت اتاقا که نیما گفت

- استاد کجا ، سالن رقص این طرفه ..

همه غش کردن از خنده

سعید خندیدو گفت 

- ای بابا نگرفت؟

یکی از دوستاش گفت

- نه اما تلاش خوبی بود

سعید منو برد به زور وسطو گفت 

- پس مجبورم همینجا خصوصی یادت بدم

چند نفر از خنده منفجر شدن

منم اون وسط از خنده و خجالت آب شدم که بنفشه با یه موز اومد

محکم زد به شونه سعیدو گفت.

- برو کنار استاد... بانو صدا اومد 

با این حرفش آهنگ فتانه شروع شدو من سریع از دست سعید در رفتم و برگشتم کنار


سلام خوشگلا. من ۵۰ قسمت اول رمانو فایل کردم گذاشتم تو کانال. اگر خواستید دوستاتون رو دعوت کنید کافیه بگین تو کانال سرچ کنن فایل و ۵۰ قسمت اول بخونن. باقی هم زیر همون فایل هست 💛💛💛💛💛💛 مرسی از من حمایت میکنید 😍😍😍😍

Report Page