92

92


92

از حرفش جا خوردم‌

باورم نمیشد 

یعنی واقعا‌

خدای من چطور ممکن بود...

کیت منو ترک میکنه 

نذاشتم از صورتم بفهمه حرف مهمی زده برام 

اما از درون بهم ریخته بودم

نگاهمو ازش گرفتمو بدون حرفی از اتاقش زدم بیرون

کیت منو ترک میکنه 

اما چرا 

من که سعی کردم‌ از خودم ناراحتش نکنم 

با تودم که اومدم تو اتاق مطالعه بودم‌

کتاب لعنتی رو برداشتمو نشستم

اینهمه عمر کردم هیچوقت چنین مسکلی نداشتم

یا دختر بچه که ترکش باعث شکست من بشه

واقعا این یا طلسم بود. 

بهم یدرت میداد اما خودش باعث سقوطم میشد 

سرمو با صندلی تکیه دادم و چشم هامو بستم

باید کاری کنم که کیت منو ترک نکنه

اما دقیقا باید چه غلطی بکنم !!! 

من تو این هزلران سال هرگز رابطا طولانی مدت با کسی نداشتم

عصبی بلند شدم

کتابو پرت کردم و خواستم برم بیرون که انگار کتاب صدام کرد

برگشتم به سمتش

صفحه ای که باز بود نظرمو جلب کرد.

بالای کتاب ایستادمو نگاه کردم 

طلسم خون ... عذاب ابدی یا قدرت بی پایان 

خم شدمو رو زمین نشستم

شروع کردم با خوندن کتاب

چرا قبلا این صفحه رو ندیده بودم 

هط به خط تعجبمو بیشتر میکرد

طلسم خون برای من داشت عذاب ابدی میشد

اما میتونستم تبدیلش کنم به قدرت ... فقط اگه کیت واقعا عاشق من شه ! اما چه کسی منو با عشق نیخواست تنبیه کنه ...

عمه مادر کیت کی بود ! 

هر کسی بود منو میشناخت و مسلما کسی بود که من آزارش دادم

برای همین میخواست منو آزار بده 

اما کور خونده 

من این طلسمو میچرخونم و تبدید به قدرت میکنم

من هزاران نفر رو کشتم ! چطور ممکنه از پس این کار بر نیام

عاشق کردن کیت نباید کاری داشتا باشا

من خیلز زود از پسش بر میام

با این فکر بلند شدمو راه افتادم سمت اتاقم



سلام دوستان به زودی فایل رمان ماه خون رو برای فروش میذارم. دست ویراستاره . تموم شد بهتون خبر میدم کا چطوری بخرینش 🌹

Report Page