92
ازبخش بیرون اومدم و یکی یکی شروع به چک کردن وضعیت بیمارا شدم
دوساعتی گذشته بود و صددر صد تاالان رزا بهوش اومده بود اخرین بیمار رو چک کردم و به سمت اتاق رزا رفتم
تقه ای به در زدم و درو باز کردم رزا روی تخت دراز کشیده بودو خیره به سقف بود
کنارش نشستم و گفتم
+.....حالت چطوره رزا؟ کریس کجاست ؟
بدون اینکه به من نگاا کنه گفت
_....نمیدونم مگه اینجا بوده ؟
چطور ممکنه!چرا رزا رو تنها گذاشته تواین شرایط !بااون حرفایی که میزد اصلا انتظار نداشتم همچین اتفاقی بیفته !
+....اره اینجا بود ولی مثل اینکه رفته
_....اره رفته!تنهاشدم !همتون میرین !
+....من نمیرم رزا نگران نباش
_...میخوام برم از اینجا
رزا رو مرخص کردم و بعد از عوض کردن روپوشم با هم به سمت خونه رزا رفتیم
توی خونه من کریس ممکن بود بیاد و جای مناسبی نبود
وارد خونه شدیم رزا وارد اتاق شد و روی تخت نشست
_....میخوام برم دوش بگیرم
+....وایسا باهات میام تنهایی نمیشه
معلوم بود حوصله حرف زدن نداره حولشو برداشتو وارد سرویس شد
پیرهن و شلوارمو بیرون اوردم پشت سرش رفتم روی لبه وان نشسته بود و منتظر پرشدنش بود
اب وان پرشد توی وان نشستم و رزا رو کشیدم توی بغلم
هیچ وقت فکرشو نمیکردم اولین حمام دونفره ای که میریم انقدر بی روح و بی حس باشه
یجور دیگه تصورشو میکردم
داغ پرحرارت پراز اتفاقای هیجان انگیز
دستمو روی سرشونه رزا گذاشتم و حرکت دادم سرشو به قفسه سینم تکیه داد و چشاشو بست
دستمو به سمت پایین بردمو شکمشو لمس کردم