91

91

دمی گاد

سلام دوستان از این به بعد ادامه رمان تو این کانال قرار میگیره.

هشتک #دمی از دست ندین چون دیگه مجبورم عکس پارتو هر بار یه چیز بزارم. فقط هشتک و شماره پارتو سرچ کنین به عکس توجه نکنین.

بیشرفا پارت رمانمو ریپورت میکنن حالا خوبه رمان من نه رابطه با محارم داره نه روابط بیمارگونه چند نفری! اسیر شدم به خدا 😑 رمان آخرمه اگه گذاشتن به خوبی و خوشی تموم شه .


پارت امروز 👇

91

بدون فکر گفتم 

- وحشی توئی که دو روزه داری به من تجاوز میکنی .

اروس با ابروهای بالا پریده نگاهش بین من و رایا چرخید 

آروم گفت 

- میخوای ببرگردی ؟

برگردم ؟

آره آره ... تو اون زمین لعنتی با اون بروس عوضی ... هرچی بود بهتر از این خراب شده بود 

سریع سر تکون دادم

پدرم دستشو گذاشت رو شونه من و گفت 

- بورو آنی... میام بهت سر میزنم 

با این حرف دنیای دورم چرخیدو همه چی محو شد 

لحظه بعد همه چی آروم آروم ظاهر شد 

یه تابخونه آشفته رو به روم بود 

یه اتاق که خیلی آشنا بود 

و صدائی که از پشت سرم گفت 

- خدای من ... آنی ...

در عمرم انقدر از شنیدن صدای یه نفر خوشحال نشده بودم که حالا با شنیدن صدای بوروس ذوق کردم

برگشتم به سمتش

شوکه نگاهم کردو نگاهش رو تنم چرخید

یهو یخ شدم

یعنی اندامم هنوز مثل قبل مونده ؟

با شوک به بدنم نگاه کردم

اما بیشتر از قبل جا خوردم

لخت مادر زاد بادوم

با بدنی که پر از کبودی و قرمزی بود 

بوروس اومد سمتم 

سریع پیراهنشو از تنش بیرون آورد 

انداخت رو شونه هام

قبل اینکه چیزی بگه خودمو انداختم تو بغلش

باورم نمیشد بوروس واقعیه 

لمسش کردمو اونم سریع بغلم کرد

نفس عمیق کشیدمو گفتم 

- باورم نیمشه نجات پیدا کردم 

- نجات ؟ زئوس تورو گرفت ؟ فهمید دستبند تو بود ؟

با شوک نگاهش کردمو گفتم 

- تو هم میدونی؟

سری تکون دادو گفت 

- آره به رین گفتم بیاد دنیالت ... اما خب خودش داشت خوش میگذروند

- اون که لاندو نداشت

- من داشتم بهش دادم. 

- وای پس بهش بگیم نره. اونجا از دمی گاد ها سو استفاده میکنن. من به زور فرار کردم

بوروس شوکه نگاهم کردو گره ابروهاش تو هم رفت 

عصبانی گفت 

- الان دقیقا از تو چه سو استفاده ای کردن آنی

Report Page