901

901

زندگی بنفش

سلام دوستان. گویا بعضی از شما عزیزان این بخش خرابکاری نیما در بچه داری رو قبلا تو خاطرات نیمای آگاپه خونده بودین.

برای عزیزانی که نخوندن این تگ کانال آگاپه است aagaape@ تو تلگرام عضو کانالش بشین و با هشتک #بابای_امی خاطره هاشو بخونین 

بریم ادامه پارت : 


واقعا ظرفیت حرف زدن با نیازو نداشتم 

تماسشو سایلنت کردمو بدون اینکه چیزی به نیما بگم رفتم آرایشگاه 

گوشیم سایلنت بودو کارم که تموم شد سه تا تماس از نیاز داشتم

برگشتم خونه

یهو استرس گرفتم نکنه از بیمارستان و برای امیسا بود جواب ندادم

برای همین به نیما گفتم

- این شماره کجاست

گوشیمو که دید گفت

- ئه ... مال نیازه کی زنگ زد؟

- آرایشگاه بودم... به تو زنگ نزد؟

- نه 

دیگه حرفی نزدیمو رفتم به مامان برای شام کمک کردم

بعد شام داشتیم برمیگشتیم خونه که نیما گفت

- میگم اگه نیاز باز زنگ زد جواب نده

- خودمم همین قصدو داشتم

- هر چی فاصله بگیریم بهتره

آروم گفتم

- برناممون برای اذیت عمه چی میشه؟

- فعلا نمیشه ادامه بدیم خودش به اندازه کافی شاکیه

- کاش یه چیزی میشد خودش نمی اومد سمتمون

با این حرفم نیما گفت

- میخوای خودتو بزنی به یه مریضی چیزی؟

خندیدمو گفتم

- مریضی فایده نداره چون زبونش از پشت تلفن هم کار میکنه

نیما خندیدو سر تکون داد

تمام مدت تا خونه و خوابوندن امیسا تو این فکر بودم که چطور از این فتنه جدید جون سالم به در ببریم

واقعا بعد این مدت دیگه باید یاد میگرفتیم جطور گلیممون رو از آب بیرون بکشیم

امیسا تو بغلم خواب بود

به پهلو رو تخت دراز کشیده بودم

نیما آروم اومد کنارم

گونه ام رو بوسیدو با موهام مشغول بازی شد

لبخندی از این نوازش آرامش بخشش زدمو گفتم

- هیچوقت فکر نمیکردم زندگیم بعد ازدواج باهات انقدر پر ماجرا باشه

خندیدو گفت

- حال میکنیا ... زندگیت با من پر از هیجانه

خسته لبخند زدم فقط

خیلی پر رو بودیم

نیما هم بیشتر از من

با این بلاهایی که سرمون می اومد از رو نمیرفتیم

نیما موهامو از رو گردنم کنار داد

گردنمو بوسیدو خودشو بهم فشرد

حالش پیدا بود چطوریه 

دستمو رو ته ریشش کشیدمو خیره به امیسا گفتم

- برو حمام این جوجه رو بزارم رو تختش میام

- تو پذیرایی منتظرتم

اینو گفتو دوباره گردنمو بوسید و رفت

برخلاف نیما من دوست داشتم تو فضاهای کوچیکو بسته رابطه داشتا باشیم

اما نیما دوست داشت فضای بزرگو آزادی عمل بیشتر داشته باشه.

امیسارو رو تختش گذاشتمو بوسیدم

نیما رو کاناپه راحتی جلو تلویزیون نشسته بودو سرش تو گوشیش بود

گوشیشو دادم کنارو رو پاش نشستم

پاهامو دو طرفش گذاشتمو دستمو انداختم دور گردنش

نگاهش هنوز رو گوشیش بود

خمشدم لبشو بوسیدمو دستم رفت تو موهاش

اما باهام همراهی نکردو نگاهش هنوز تو گوشی بود

کلافه گفت

- وایسا جوابشو بدم بنفشه ...

برگشتم سمت گوشیش تا ببینم کیه

بچه ها مقبره لیا فقط چند قسمت مونده ها. آخرش فایل نمیشه فقط تو کانالش رایگانه

از دست ندید

رابطه استاد دانشجویی بدون سانسور

با هشتک #مقبره_لیا همه قسمت هاشو بخونین

اینم آی دی کانال موج

Moooj@

Report Page