90
90
منتظر بودم منو ببره بالا اما رایا خشک ایستاد
آروم به اون سمت نگاه کردم
با دیدن حرا رو به رو رایا نور امید به دلم تابید
سریع گفتم
- حرا ... من همونم که راجع به هیلر بهت گفتم. نجاتم بده
حرا نیم نگاهی بهم انداخت
نگاهش سرد و بیروح بود
آروم اومد سمت رایا و گفت
- اینجا چه خبره رایا؟
- یکی از دمی گاد هام داشت فرار میکرد گرفتمش .
حرا گردن رایا رو گرفت و گفت
- یکی از دمی گاد ها ؟! داشت فرار میکرد ؟!! مگه نگفتی هر دمی گادی اینجاست با میل خودش اینجاست ؟
رایا از رو زمین بلند شد
منو رها کرد
با صدایی که به زور در می اومد گفت
- زئوس در جریانه ... خودش خواسته ...
با این حرف حرا عصبی رایا رو پرت کرد عقب و داد زد
- شما دوتا فقط دارین کثافت کاری میکنین اونوقت از اروس ایراد میگیرین !
آروم خواستم برم سمت در
اما سر جام خشک شدم
انگار کسی منو به زمین دوخته بود
سرمو بلند کردم
زئوس و اروس ، پدرم رو به روی من بودن
زئوس دقیق نگاهم کرد .
نگاهش از صورتم رفت پائین و به دستم رسید
مچ دستمو نگاه کرد و نگاهش رو مچ دستم ثابت موند
قلبم فرو ریخت
حسم بهم میگفت زئوس به من شک کرده
اما نگاهشو از من گرفت
به حرا نگاه کردو گفت
- چیه ... باز قاطی کردی ... افتادی به جون سر گرمی های من ؟
حرا دستشو به ینه زد
با غرور گفت
- فکر میکردم کار های مهم تری داشته باشی تا چشیدن دمی گاد های متعدد.
اروس ، پدرم ، اومد سمت منو دستشو آروم به بازوم زد
اون طلسم لعنتی از من دور شد و تونستم تکون بخورم
پشت پدرم ایستادم و اروس گفت
- یکی به من بگه چرا دو رگه هیا من باید سر گرمی شما دوتا باشن ؟
زئوس بلند خندیدو گفت
- اوه اروس تو بالای ده هزارتا دورگه پس انداختی ! بلاخره باید یه فایده ای داشته باشن ! مخصوصا وقتی انقدر سک سی هستن !
با این حرف به من و اندامم اشاره کرد
رایا خون رو لبشو پاک کرد
بلند شد و گفت
- البته این یکی بیشتر وحشیه تا سک سی
با این حرف پوزخندی به من زدو
تو پشتیبان عضو شدین ؟ مجبور بشم فردا پارتو اونجا میزارم