88

88


انتخـــابی اشتبــاه



🔥🍂💥🍂🔥🍂💥🍂

🔥🍂💥🍂🔥🍂☠

🔥🍂💥🍂☠

🔥🍂☠


#پارت_88



ــ سامی، نه تو این کارو نمیـ...

با مشت کردن دستام دادش به هوا رفت و خودشو محکم تکون داد..


لبمو روی شقیش همینجوری نگه داشتم و فشار دیگه ای بهش دادم و کمی دستمو به سمت بالا کشیدم که صدای عجز و التماس گونش، آبی رو آتیشی بود تا به خودم بیام و ولش کنم..


ــ سـ..امـی نـه الان نمیتونم..


بی توجه به حرفش بلند شدم دستمو زیر کمرش بردم تا اون یه تیکه مانع هم برداشته بشه..جلومو نگرفت چون میدونست ممکنه انفاق بدتریم بیوفته..


نگاهی به مرد*نگی سفید و تخمای صورتیش انداختم..


 چشمام از این حجم از شهو*ت برقی زد و بی طاقت پاهاشو باز کردم و نگاهی به دوتا تیله ای که حالا حساس و کمی باد کرده بود، کردم..کمی با انگشتام به بازی گرفتمشون و بعد بدون مکث یک جا توی دهنم کردم و مکای محکمی بهش زدم..


صدای آه و ناله های پر درد و لذتش به گوشم رسید و سعی کرد کمرشو بلند کنه..


میخواستم تنبیهش کنم، اما با دیدن این بدن سفید و بی مو تمام فکرام و کنار گذاشتم و از جام بلند شدم و از روی میز روغن بچرو برداشتم..


 بی توجه به سرم و آمپولی که هنوز روی میز بود در روغنو باز کردم و از بالا روی سینه ها و شکمش و همینطور روی رون وپاهاش ریختم..


اخر سر هم کمی روی کیـ ر بزرگ و سفتش که رگه های برجسته ی روش حالمو دگرگون کرده بود ریختم و درشو بستم و یه جایی پرت کردم..


تمام روغنو رکی بدنش پخش کردم و کمی با دستم پر قدرت آلـ تـشو بالا و پایین کردم..


صدای نفسای منقطعش هر لحظه بیشتر میشد و صورت داغش کبود تر..


ولش کردم و بلند شدم که نقی زد و نگام کرد..پوزخندی به صورت خسته و خمارش زدم و بدون اینکه نگاهمو از صورتش بردارم شور*تمو از پام درآوردم و این سری کامل روی بدنش دراز کشیدم و تمام وزنمو انداختم روی تنش..



به قلم #اهــورا

Report Page