876

876


به امیسا اشاره کردو گفت

- اول دخترمو بزار رو تختش بعد میگم

با اخم نگاهش کردم که قیافه مظلدمی گرفتو گفت

- چیه خب ... بچه ام له نشه یه وقت 

حق با نیما بود با این حجم عصبانیت من جای امیسا اینجا خوب نبود

برای همین گذاشتمش رو تخت خودشو برگشتم زیر پتو که نیما سریع بغلم کرد و وزنشو انداخت روم

هولش دادم بره کنار اما باز منو قفل کرد که گفتم 

- له شدم نیما فرار که نمیکنم. بگو اون عفریته چی گفت؟

قیافه حقبه جانبی گرفتو گفت

- با عمه من خوب صحبت کنا . من رو عمه ام حساسم . عفریته نه عفریته خانم .

رو خانمش حسابی تاکید کردو هر دو خندیدیم و گفت

- برگشته میگه از پا قدم زنته زندگیت خراب شده 

میدونستم مسلما این خلاصه چرت و پرتای عمه استو میتونستم تصور کنم چی گفته 

لابد از ورشکست شدن شرکتو از مریضی نیما و امیسارو همه رو میبنده به پا قدم من 

عصبانی گفتم

- من چقدر ازش متنفرم نیما 

خندیدو گفت

- خوش به حالت فقط متنفری

- مگه تو چی هستی 

- در کلمات نمیگنجه حس من

با این حرف به زور گردنمو بوسیدو گفت 

- حالا یه چیز خوب بگم حالت خوب شه

- شما دوتا بگو 

خندیدو گفت 

- نیاز با این کاری که کرده گور خودشو کنده

- منظورت چیه ؟

- عاطفه فهمید نیاز سر لج با اون سمیه رو حمایت کرده الان میخواد حال نیازو بگیره

- اوه اوه حالا چکار میکنه 

- ازش هر چیزی بر میاد. گول ظاهرشو نخور ... از اون سلیطه هاست.

خندیدمو گفتم الان لابد عمه هم راجب من اینجوری میگه که گول ظاهر بنفشه رو نخورین از اون سلیطه هاست 

نیما یکم بلند تر خندیدو گفت

- آره دیگه منم گول ظاهر مظلومتو خوردم 

بازوشو گاز گرفتمو گفتم

- ئه پس تو گول ظاهر منو خوردی که من دیگه گول ظاهر ندارم. گفتم چرا نیستا . با اجازه کی خوردیش

نیما با شیطنت دستشو رو تنم کشیدو گفت 

- با اجازه خودم... من هر جاییتو بخوام میخورم ...

چونه ام رو بوسیدو گفت 

- حرفی هست؟

قبل اینکه چیزی بگم لبمو بوسید

باهاش همراه شدم اما وقتی خواست لباسمو از تنم در بیاره سریع گفتم 

- نیما ... امشب نمیشه سمیه هست 

اما اون لباسمو از تنم در آوردو گفت

- میریم تو حموم این اتاق

*

۸۷۶

*

با صدای موبایل نیما بیدار شدیم

چشمام به زور باز میشد 

نیما با صدای دو رگه از خواب گفت 

- الو... بله ... باشه ... با حضور وکیلم فقط... باشه ... میایم ... بهت خبر میدم 

اینو گفتو قطع کرد که گفتم

- کی بود

- محمدرضا شوهر سمیه

- چی میگفت 

نیما نشست رو تخت. فقط شورت پاش بود و تازه یادم اومد منم همینجوریم 

پتو کشیدم دورمو نشستم رو تخت که نیما گفت


لینک کانال ترفندو پین میکنم تو کانال برای قسمت های سانسوری اگه کسی خواست

Report Page