87

87

hdyh

*سیندی*

برگشتم سمت صدا 

اون زنده بود 

زیبا ترین پری دریایی ای که تا بحال دیده بودم

خدای من باورم نمیشه 

ولی من مرگ اون به چشم خودم دیدم اون کنار همسرش مرد 

لبخندی زد

-میدونم باورش سخته ولی من زندم

:چرا؟

-فکر کنم باید خوشحال شی نه اینکه بپرسی چرا زندم 

اون این همه سال خودشو مخفی کرده بود 

اون دخترشو تنها گذاشته بود 

اون بی رحم بود 

-نمیخوای بگی چرا گریه میکردی؟

:تو نمیخوای بگی چرا این همه وقت مخفی شدی؟

این بار هم لبخند زد 

ولی لبخندش تلخ بود

-من مخفی نشدم من مجبور بودم

:مجبور بودی که مخفی شی مجبور بودی که مالیا رو تنها بزاری میدونی اون چه سختی هایی کشیده میدونی چقدر زندگی براش سخت گذشت اون هیچوقت نمیخواست یه سوکوبوس باشه اون روحش پاک بود مثل روح یه فرشته اون حتی برای پری دریایی بودنم زیادی پاک بود تو و اون جفتت زندگی رو برای خودتون میخواستین میخواستین بچه دارشین تا به همه ثابت کنید کارتون ممنوع نیست ولی بود منم اشتباه کردم کسی که یه جفت از نوع خودش داشته و یه بچه ازش دا....

-بس کن آتنا بسه 

:چیه شنیدن حقیقت سخته؟

-آره سخته خیلی دردناکه که الان من زندم و اون نیست خیلی دردناکه که دخترم دوروز تو بغلم بود این زندگی که من کردم زندگی نبود میلام پیشم بود اما دختر عزیزم یادگار عشقم کنارم نبود 

پوزخندی زدمو گفتم

:یادگار عشقت؟

-اره آتنا من عاشق اون بودم عاشق مالیامم هستم فک کردی میلا چرا دنبال مالیا میگشت 

سوالی نگاهش کردم 

-ما قرار بود تو همون سال ها که جنگ شد و پدر مالیا مرد مالیا رو تبدیل کنیم اون قرار بود پیش ما باشه ولی مالیا مرده بود تو اونو از میلا مخفی کردی 

آره من مالیا رو مخفی کردم

 ولی آخه من فکر میکردم میلا میخواد مالیا رو بکشه

چون اون میتونست وارث تخت مادرش باشه

و این برای میلا خطرناک بود 

خدای باز اشتباه کرده بودم 

-بعد هم که دیگه نتونستیم حتی تورو پیدا کنیم 

نگاهش کردم ولی اون حق مخفی شدن رو نداشت 

-بهم اونجوری نگاه نکن من مخفی نشدم تو خودت میدونی من جنگجو ام من مخفی نمیشم من نمیتونم از این آب خارج شم من محکومم تا اینجا بمونم تا زمانی که مالیا بیاد و طلسم پدرش رو بشکنه

Report Page