87

87


لبمو گاز گرفتم و سرمو تکون دادم

+....قول میدم زود حلش کنم

_.....آدرس عموتو بده من برم‌باهاش صحبت کنم

+....نه الان عصبانیه امیر لطفا یبار ب من اعتماا کن


_....بادست خودم بفرستمت تودهن شیر؟

+....هرچی باشه عمومه برای من خطری نداره ولی برای تو داره 


_....نگرانتم مهسا 

+....تموم‌میشه بالاخره 

_....امیدوارم


امیر اومد جلو و در اتاق رو اروم بست بازومو گرفتو منو کشید توبغلش 


اروم زیر لبم‌گفت

_....چقددیگه باید صبر کنم تابتونم‌راحت بغلت کنم‌


سرمو روی سینش گذاشتم و عطر تنشو بو کردم

+....چطوری ب بابات میگی؟

_....حلش میکنم‌نگران نباش 

+....نگرانم

_....منم

+....کاش دور تندداشت زندگی 

_...کاش 

+....امیر

_....جانم

+....دوستت دارم

_....منم‌خیلی زیاد 


دستاشو دور کمرم حلقه کردو منو به خودش فشار داد 


با تقه ای که به در خورد سریع از امیر جداشدم و هلش دادم‌عقب 


_....مهسا مادر پدرمینا اومده سفره شام‌رو انداختم بیاین 


+....باشه‌مامان 


امیر از تواینه نگاهی بهم کردو گفت 

_....بریم دست پخت مادر زن رو امتحان کنیم 


چشمی چرخوندم و گفتم

+....خیلی پررویی امیر

چشمکی‌زدو گفت‌

_....تازه کجاشو دیدی؟ ابنکه چیزی نیس


بعدازصبح تاحالت تونستم یه لبخند واقعی بزنم 


خودمو‌مرتب‌کردم و از اتاق بیرون اوموم

Report Page