85

85


سلام دوستان برای عضویت تو کانال vip رئیس پر دردسر به نگار پیام بدید

https://t.me/ng786f

اونجا روزی دو پارت میزاریم . بدون پست دیگه ای . در آخر که تایپ رمان تموم شه به اعضای vip فایل میدیم

هزینه عضویت هم ۱۸ تومن هست 🙏

تو کانال کافه هلو هم رمان تا آخر رایگان قرار میگیره. فقط اینجا روزی ۱ پارت هست و در آخر فایل داده #نمیشه! فایلهای رمان های من فروشیه عزیزان 🙏

#رئیس_پردردسر 

#۸۵

از داد خودم شرمنده شدم

به سمتش رفتم و کلافه گفتم

- نترس مارگارت .چرا داری گریه میکنی ؟

سرشو انداخت پائین

دستمو قاب صورتش کردم

با لب های لرزون هق زد

کلافه تر گفتم

- مارگارت میشه حرف بزنی! نمیخوام خشمم رو روی تو تخلیه کنم

نگاهم کرد

اشک تو چشم هاش خونمو آتیش میزد

با لب های لرزون گفت

- من برات دردسر درست کردم

شوکه نگاهش کردم

ابروهام بالا پرید و گفتم 

- برای این داری گریه میکنی؟

سر تکون واد

نفسمو با حرص بیرون دادم و گفتم

- مارگارت ... بس کن ..‌ من فکر کردم بخاطر برادر هات ناراحتی 

با تکون سر لب زد نه 

سیبک گلوش بالا پایین شدو آروم گفت

- هر بلایی دوست داری سر اونا بیار من واقعا از دست اونا شاکیم 

نفس کلافه ای کشیدم

مارگارت رو کامل بغل کردم و گفتم

- آروم باش. تو نباید به هیچکس اجازه بدی اینجوری رو زندگیت حکم رانی کنه ! هیچ کس !

هق هق کرد

موهاشو بوسیدم و گفتم

- بهتره بریم دوش بگیریم. دوست ندارم جلو دوربین با چشم های سرخ ظاهر بشی 

با نگرانی نگاهم کرد و لب زد

- دوربین؟

سر تکون دادم و گفتم

- آره ‌‌‌... برادرات مصاحبه کردن الان دیگه نوبت ماست

با دهن نیمه باز نگاهم کرد

تو بغلم چرخوندمش و در حالی که میبردمش سمت اتاق خواب گفتم 

- مارگارت زندگی همینه ! اگه نجنگی لهت میکنن ! 

تو سکوت سر تکون داد.

وارد اتاق شدیم 

ملحفه رو از دورش گرفتم و گفتم 

- با وان داغ یا بدون وان داغ

Report Page