85

85


سلام دوستان. با همکاری نگار به عنوان تایپیست رمان کانال vip رئیس پر دردسر شروع به فعالیت کرد. هزینه vip رمان ۱۸ تومن هست. روزی دو پارت هست و در آخر هم فایل رمان بهتون بدون هزینه دیگه ای تقدیم میکنیم. اینم به درخواست شما عزیزان🙏


#رئیس_پردردسر 

#۸۴

بدون توجه به زنگ موبایلم ادامه دادم

اما دوباره زنگ خورد

مارگارت زیرم فقط ناله میکرد 

چشم های خمارشو باز کردو نگاهم کرد

اما چیزی نگفت

گوشیم برا سومین بار زنگ خوردو من حرکاتمو تند تر کردم

نمیتونستم وسطش بکشم بیرون

با شدت خودمو داخل واژن مارگارت تخلیه کردمو عقب کشیدم 

مارگارت نالید

کلافه گوشیمو برداشتم

این کدوم احمقی بود ...

با دیدن شماره وکیلم که دوباره زنگ زد سریع جواب دادم

- بله ؟ 

- سلام متئو ... تلویزیون روشن کن 

- چی شده ؟ 

گوشی رو با شونه ام نگه داشتم و شلولرکم رو پوشیدم

- باید خودت ببینی، با خانواده مارگارت دارن تو تلویزیون مصاحبه میکنن

- چی؟ کدوم شبکه؟

- آل نیوز

سریع رفتم سمت نشیمن

کنترل رو برداشتم و تلویزیون روشن کردم

سه تا پسر عصبانی و کاملا هیکلی جلو دوربین بودن و یکی داشت عصبانی میگفت 

- ما خیلی شوکه شریم. مارگارت دختر خوبی بود اما یهو انگار زیر و رو شد

پسر دوم گفت

- من مطمئنم همش زیر سر این مرده ! اون مارگارتو تهدید کرده !!

سومی گفت 

- ما از این بابا شکایت میکنیم. حق نداره بدون اطلاع به ما با خواهرنون ازدواج کنه

مجری گفت

- البتا قانونا حق دارن میدونید دیگه

برادر مارگارت عصبانی گفت 

- این قانون میخره باید عوض شه ! شک ندارم خیلی ها مثل من هستن. من از همینجا از همه دعوت میکنم که به ما بپیوندن تا این قانون احمقانه عوض شه 

پوزخند زدم

این دیوونه ها دیگه از کجا پیدا شدن

خر چقدر مارگارت ناب و دوست داشتنی بود

برادر هاش متعفن بودن

وکیلم از پست تلفن گفت

- چکار کنیم مت ؟ شکایت کنم ؟

- هوم ... کاملا قانونی از شبکه و این سه تا احمق 

هنوز حرفم تموم نشده بود که برگشتم سمت آشپزخونه

با دیدن مارگارت شوکه ایستادم 

لخت با ملحفه دورش خیره با تلویزیون بود و ...

لعنتی ...

ثورتش خیس از اشک

بی اراده داد زدم

- چرا داری گریه میکنی؟

با ترس نگاهم کرد

Report Page