84

84


84

این دختر واقعا زیبا بود.

اندام کشیده

پوست خوش رنگو چشم های‌...

خدایا چشم هایی به این زیبایی تا حالا ندیده بودم

میوونستم حدس بزنم کیه

استفانی ...

اون باید استفانی باشه...

چون منی که دخترمو جذب کرده چه برسه به بوروس 

اونم دقیقا مثل من سر تا پای منو بر انداز کرد

در برابر اون ...

من با این سلوار جین و تیشرت در حالی که موهام ساده دورمه و صورتم ذره ای آرایش نداره مثل یه دنیای دیگه بودم

یه دنیا دور از استفانی ...

استفانی با تنفر نگاهم کردو خواست چیزی بگه که بوروس گفت

- یادم نمیاد بهت اجازه بیرون اومدن از اتاقتو داده باشم

استفانی دستشو به سینه زد و گفت 

- بهم گفتی منتظر باش تا برگردم اما الان درست ...

بوروس پرید وسط حرفشو گفت

- انگار باز دوباره یادت رفته کی اینجا رئیسه ... نکنه نیاز به یاد آوری داری

رنگ استفانی پرید 

با اخم به من نگاه کردو با پوزخند گفت 

- واقعا بوروس ... بخاطر این 

پوزخندی به بوروس زدو خواست بره بیرون که یک ثانیه نشده بوروس تو قاب در بود

دقیقا جلو راه استفانی 

استفانی کاملا شوکه شدو دستشو به دیوار گرفت تا نیفته که بوروس عصبانی گفت

- میخوام بهت یه فرصت بدم استفانی 

با این حزف آروم درو بست

استفانی رنگ پریده به بوروس نگاه کرد که بوروس گفت 

- فرصت کامل کردن جمله ات ... حالا جمله ات رو کامل کن دختر خوب....

دوباره اون روی بوروس بیدار شده بود اون روی وحشی و خشن 

استفانی آب دهنشو خوردو عقب رفت 

آروم گفت

- منظورم اینه اون دختر اصلا زیبا نیست 

حرفش برام سنگین بور

شاید من به زیبایی استفانی نباشم اما زشت هم نیستم

با عصبانیت گفتم

Report Page