84

84


لبای تام روی لبام قرار گرفت و اخرین سدی که میتونستم در مقابلش قرار بگیرم و شکست 


دستای مشت شدمو توی موهاش فرو کردم و لباشو بوسیدم 


بهترین حسی بود که توعمرم داشتم 

بهترین بوسه ای بود که تاحالا تجربه کردم 

نه از روی هوس بود 


از جنس دوس داشتن بود 

از جنس خواستن بود 


اروم بدون هیچ عجله ای 

دلم نمبخواست این بوسه تموم شه 

دلم میخواست تاابد ادامه پیدا کنه 


نفس کم اوردم و مجبور شدم ازش جداشم دستای تام دور کمرم حلقه شدو منو به سینش چسبوند سرمو رو شونش گذاشتم 


حالا به دریاچه رو به روم درحالی که خورشسد کامل غروب کرده بود خیره شدم


سرانگشتاش اروم روی پوست کمرم حرکت میکرد و موجی از ارامش بهم وارد میشد 


چشمامو بستم و ازاین لحظه لذت بردم 

حالادیگه مطمعمن بودم ک حسی ک بهش دارم از جنس دوس داشتنه این یه حس گذرا نبود


طعم لباش یه طعم خاص بود یه طعمی ک تااخرعمرمحاله یادم بره


باد سردی اومد هنوز لرز داشتم و خوب نشده بودم


سردم بود اما نمیخواستم از این لحظه بگذرم

نگاهی به تام کردم و خودمو بیشتر توبغلش فشردم 



 تام منو کشوند روی پاشو دستاشو دورم حلقه کرد 

_....جوجه خب بگو سردته 


تاحالا هیچ مردی اینطوری ازم حمایت نکرده بود 

لبخندی زدم و سرمو چسبوندم به سینش اگه تواین لجظه میخواستم بمیرم هیچ اعتراضی نداشتم


چونشو‌گذاشت رو سرم و گفت 

_....اون اولا رو یادته 

لبخندی به کل کلامون زدم و گفتم 

+....اره مگه میشه یادم بره 


دستاشو روی شکمم حلقه کرد سرشو کج کرد 

_....خیلی اون موقع رومخم بودی رزا خیلی جسور بودی خیلی زبونت دراز بود 


+....هنوزم هستا 

_.....ن دیگه الان کمتر شده 


واقعا کمتر شده؟!!!انقدر عوض شدم انقدر تغییر کردم !!!انقدر همه چی عوض شده !!


_....یادته بهت گفتم یروز انقدر بهت نزدیک میشم که نتونی پسم بزنی ؟یادته گفتم یروز بدستت میارم وتوهم بااون غرورت گفتی محاله حالا دیدی محال نیست 


تهه دلم خالی شد یه لحظه سرما همه ی وجودم رو گرفت !!!!

نکنه همه این بوسه ها نقست که فقط بهم نشون بده که میتونه بدستم بیاره !!!

من چیکار کردم!

Report Page