83

83


سلام عزیزای دلم من دوباره سردردم شروع شده و نتونستم بیسترازاین بنویسم انشالله شب پارت شبانه واستون میذارم❤️

-....اول بگو چی میخوری بعد بهت میگم  

سفارشامونو اوردن و مشغول شدیم  

+...بگو دیگه حامد  

-....ببین این نقشه بار دومی نداره توهمون دفعه اول باید لو بره پس حسابی بایدحواست باشه  

باشنیدن حرفاش بی حرف به خیابون خیره شدم  

درصد ریسکش باال بود امااگه درست پیش میرفت بابک برای همیشه اززندگیمون حذف میشد  

+...حاال من چیکار کنم ؟ برم بهش بگم پیشنهادشو قبول میکنم ؟  

-...نه اون خودش میاد سراغت الزم نیست تو کاری کنی  

+...باشه  

یکم دیگه نشستیم وبعد بلندشدیم و رفتیم  

حامد پیچید تو یه کوچه و زیر یه درخت پارک کردو گفت  

-...دلم برای طعم لبات تنگ شده  

لبمو محکم بوسیددستمو دور گردنش حلقه کردم و باهاش همراهی کردم  

ازم جداشدو گفت  

-...مزه شکالت میدی  

خندیدم و به چندتار موهاش که روی پیشونیش افتاده بود نگاه کردم  

من باحامد خود واقعیم بودم و چی میتونست ازاین بهتر باسه

Report Page