82

82


92


#نگاه #82

حرفش باعث شد مکث کنم 

منظورش چی بود ؟

ناخداگاه اخم کردم که گفت 

- ای بابا ... بد معنی نگیر ... 

به حالت قهر نگاهمو ازش گرفتم که بلند شد

بلاخره اومد سمت من و صندلیرو چرخوند تا برگردم به سمتشو گفت 

- ببین باز داری مثل دختر کوچواو ها اخم میکنی 

سرمو بلند کردمو با اخم نگاهش کردمو گفتم 

- انقدر کوچولو کوچولو نکن حساسم کردی به این کلمه

از حرفم امیر بلند خندیدو گفت 

- چشم ... ببین اصلا منظور منم همین بود... من مال یه دهه دیگه ام... یه چیزایی برای من با نمکع ممکنع تورو عصبانی کنه . کلا منظورم این بود 

دقیق نگاهش کردمو گفتم 

- فقط همین بود ؟

سری تکون دادو گفت 

- تقریبا 

- خب کاملانش چی میشه 

شونه ای بالا انداختو گفت 

- میترسم بگم قاطی کنی 

دستمو به سینه زدمو گفتم 

- نگی هم دیگه قاطی میکنم 

خسته نگاهم کردو گفت 

- دلت میاد ؟ من خسته و داغونو ببن 

با اخم گفتم 

- بگو امیر 

پوفی کردو گفت 

- بابا هیچی ... یه زری زدم ... خب من نمیدونم تا چه حد میشه با تو مسائل جنسی رو باز کرد نگاه . من منظور بدی ندارم فقط میزان راحتیم شاید با میزان راحتی تو تو این مسائل فرق کنه


دوستان رمان نگاه بعد از اینکه تو کانال تموم شه چند روز بعد پاک میشه پس آنلاین هر روز بخونین تا از دستش ندین

برای خرید فایل کامل نگاه هم از اینجا اقدام کنین 👇

https://t.me/mynovelsell/121

Report Page