81

81


81

با دیدن خودم شوکه شدم

این من بودم ! نه ممکن نیست ...

این آینه باید جادوئی باشه ...

آینه رو پس دادم به اون مردو گفتم 

- این که من نیستم 

بلند خندید و آینه رو داد دست منو گفت 

- خودتی ... چه بخوای چه نخوای دمی گاد ها تو الموت این شکلی هستین 

با شوک آینه رو دوباره برداشتمو نگاه کردم . 

صورتم با آنی که میشناختم یه دنیا فرق داشت. انگار یه افکت جادوئی رو صورتم بود 

گگوش هام کمی کشیده تر شده بود

همینطور چشم هام و مژه هائی که انگار بهش کود داده بودن . 

لب هام پر تر بود . پوست صورتم برق میزد از شفافیت و موهام کاملا بلوند شده بود . 

از همه اینا مهم تر روی گونه ام یه خالکوبی عجیب طلایی بود 

دور مردمک چشمم یه حلقه طلایی بود 

اون مرد عجیب گفت 

- من رایا هستم . تو هم باید یه دختر اروس باشی...

شوکه نگاهش کردمو گفتم 

- چطور فهمیدی دختر اروس هستم ؟

- چون اون خدای شهوت و عشقه و تو کاملا شهوت بر انگیزی ...

با این حرف نگاهش رو بدنم چرخیدو من هم رد نگاهشو گرفتم 

یهو هقب رفتم

خدای من...

این سینه های من نبود !

من همیشه لاغر بودم. هیچوقت سینه هام انقدر بزرگ نبود

ناخداگاه دست زدم به بدنم

رایا بلند خندیدو گفت 

- اوه خدای من اینجوری خودتو اینجا لمس نکن !

سریع دستمو برداشتم اما به بدنم خیره نگاه کردم

باسنم 

رونم . خدایا ... من یه دختر سکس شده بودم

اصلا این اندامو دوست نداشتم

من همه عمرم تمرکزم رو قدرتم بود

حالا اما اندامم بیشتر از توانائی هام به چشم می اومد

عصبی گفتم 

- چرا این شکلی شدم. من میخوام برگردم به خودم 

رایا با خنده گفت 

- نیمدونم قبلت چطوری بود اما باور کن الان خیلی سکسی و جذابی 

عصبی نگاهش کردمو گفتم 

- من نمیخوام جذاب و سکسی باشم 

اومدم بزنمش کنار و رد شم که بازومو گرفت 

تو گوشم آروم گفت 

- فعلا که هستی و یه خدارو تحریک کردی... پس باید طبق قوانین راضیش کنی 

شوکه نگاهش کردم

🥰👇🔞

من عاشق پسر عموم شدم.

اما اون‌میگفت بهم هیچ‌حسی نداره جز خواهری ...

اما‌... من ... بلاخره دستشو رو کردم

اینجا #رایگان ماجرای واقعی #نگاه بخونین 👇👇👇👇


https://t.me/joinchat/AAAAAD_vcD2-MAUc2RK1Ow


Report Page