81

81


81


👈سهوا👇


خیلی دلم گرفتع بود

واقن بهشون عادت کرده بودم😅

کاش دوباره هموببینیم

رفتم پایین آب بخورم ک یهو


آراد:

سلام😁✋🏾

سهوا:

هیییییییین

ت ت اینجا چی..چیکار میکنی

ت چجوریی اومدی این..جا


آراد:

همیشع کلید و رو در جامیزاری عشقم

یا امروز منو خاستی سورپرایز کنی😁😉

سهوا:

هاان؟کلید؟


ای واییی سهوا خاک تو سرت کنننننن خنگ خدا


آراد:

خب خوشحال نشدی ک اومدم؟

سهوا:

چرا چرا

صب کن برات شربت بیارم

آراد:

نع برا خوردن نیومدم

دلم برات تنگ شدع بود خاستم فقد ببینمت


وقتی داشت میرفت اومد یع بوسع کاشت رو صورتم و رفت🤦🏾‍♀

وایی چقد خنگی ت اخع سهوا خاک تو سرتتتتتتت


👈پری👇


پری:

مانی نمیریم خونع

مانی:

صب کن مطمءن شم ک رفت تو خونع

پری:

😒😑

رفتتتت دیگعععع

حالا بریممم

مانی:

صب کن ببینم رفت تو خونع


یع جیغ محکمممم کشیدم تا مانی راه افتاد😑😂

حتمن باید زور بالاسرش باشع🤦🏾‍♀


پری:

راجب غزل میخای بع مامان اینا بگی؟

مانی:

فلن نع

ت عم چیزی نگو!!!

پری:

باش


👈مریم👇


رفتم رو تخت لش شدم

خیلی خستع شده بودم

ولی خیلی خوش گذش 

خدا کنع دوباره بریم اون خونه ای ک مانی میگف

ولی دوروز دگ دانشگاها شرو میشع🤦🏾‍♀


👈غزل👇


واییی چقد خستع شدمممم

پوفففف

رفتم طبق عادتم بیوفتم رو تخت

ک یدفع سرم گیج رفت سرم خورد ب لبه ی تخت😐😑

پوففف غزل بزار برسی بعد این دس پا چلفتی هات شروشن


تق تق تق


غزل:

بلههه چیع مگ نگفتم خستم کسی نیاد تو اتاقم

امیر:

😐😐😐😐😐😐😐

این جای سلامتع دیگ

غزل:

خو سلام

چیکار داری

امیر:

اون پسره کی بود پیادت کرد؟

غزل:

داداش دوستم

امیر:

چ راحتم بودی باهاش

مانی عم بود اسمش نع؟

غزل:

الان ب ت چععععع

برو اونور میخام درس بخونم

امیر:

ت و درس؟؟؟

باورم نمیشع

غزل:

حالا باورت شع

امیر:

باش 


اخع اسمشو از کجا فهمیددد لنتیی

بدبختیام یکی دوتا نیسن ک

Report Page