#8

#8


#برده هندی8🔞


یه دستشو دور کمرم حلقه کرد و یه دستشو موهای موج دارم که تقریبا تا پایین کمرم میومد رو چنگ زدو دور دستش پیچوند که بخاطر دردی که توی سرم پیچید آه کشیدم...


یهو هجوم اورد سمت لبم که جا خالی دادم و خم شدم به سمت عقب...

انگار با تقلا کردن من بیشتر لذت میبرد...


اونم موهام رو ول کرد که مثل ابشار تا گودی کمرم اویزون شد...


دوتا دستا رو دور کمرم قلاب کرد و خودشم به سمتم خم شد...

چشمای سبزم رو قفل چشمای مشکیش کردم که برای لحظه ای دلم براش لرزید.


اما تا نگاهم به ابروهای پهن و بلندش که چشماش رو زیبا کرده بود افتاد خودم رو جمع جور کردم و طبق عادت همیشم که کسی رو انالیز میکردم لب پایینمم گاز میگرفتم...


که یهو با داغ شدن لبم و حرکت انگشتهای داغش روی ستون های فقراتم بدنم داغ شد...


همینطور که ارباب روی صورتم خم شده بود قدمی به سمت عقب برداشت که منم مجبور شدم برم عقب تر...


انقدر با ولع به جون لبام افتاده بود که مزه خون رو توی دهنم حس میکردم با مهارت خاص خودم لبم رو سریع از بین دندون هاش بیرون کشیدم و ازش جدا شدم و خودم رو سریع با یه قدم بلند به بار مشروباتش رسوندم و برا مشروب ریختم ...


مشکوک بهم نگاه کرد که سرم رو پایین انداختم، مسترسیدم از نگاهم بخونه که دارم وقت تلف میکنم بلکه معجزه بشه و دست از سرم برداره...

Report Page