79

79


رسیدم خونه و مستقیم رفتم تواتاقم یه دوش گرفتم غذای ظهرو گرم کردم خوردم و یکم به کارام رسیدم صدای بابک از توسالن میومد 

دلم میخواست برم فکشو خورد کنم 

اما بجاش در اتاقو قفل کردم و چند شات از ویسکی مورد علاقمو بالا رفتم و یکم گرم شدم 

وارد تلگرامم شدم و به بهار پیام دادم

-...در چ حالی ؟ 

خیلی زود جواب داد

+...درحال فیلم دیدن

-...چ فیلمی 

+...یه فیلم الکی و صرفا برای بیکار نبودن 

-...برو در اتاقتو قفل کن بخاب روی تختت هندزفری هاتم بذار که یه کار مفید برات دارم 

چنددقیقه گذشت و نوشت 


+...اوکی انجام دادم 

-...میدونی الان چی دلم میخواد ؟ اینکه اینجا باشی و اونقدر بکنمت که از حال بری 

اززبان بهار::::::::::::::::::::::::

در اتاقو قفل کردم و روی تخت دراز کشیدم و براش نوشتم ک انجام دادم 

با خوندن پیام بعدیش بین پام خیس شد  ضربان قلبم بالا رفت 

کل امروز حالم خراب بود دلم میخواستش و بااین پیام حالمو بدتر کرد 

دستم بین پام رفت همیشه از خودارضایی بدم میومد ولی الان واقعا نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم 

حامد باحرفاش داشت دیوونم میکرد 

هرلحظه داغتر میشدم 

روی صفحع گوشیم اسمش اومد ویدعو کال گرفته بود 

سریع جواب دادم و با یه آلت سیخ و آماده روبرو شدم 

اروم گفت

-...میبینی توحتی وقتی نیستی حتی وقتی نمیتونم لمست کنم هم میتونی منو تحریک کنی 

لبم و گاز گرفتم و خواستم بهش بگم که منم همین حالو دارم اما در اتاقم زده شدو مامان گفت

"...بهار خوابی؟..."

باسرعت نور تماسو قطع کردم شلوارمو بالا کشیدم و گفتم

+...نه مامان بیدارم

-...درو باز کن 

تواینه به خودم نگاه کردم صورتم قرمز شده بود و نوک سینهام از شدت تحریک شدن حتس ازروی لباسم مشخص بودن

Report Page