79

79


سلام دوستان. رمان عشق سخت تا انتها تو کانال مجله دانستنی چتر رایگان قرار میگیره

اما افرادی که عجله دارن برای خوندن پارت ها میتونن تو کانال vip عضو بشند اونجا پارت ها جلو تره ، هیچ پستی جز پارت داخل کانالش نیست و در نهایت هم فایل کامل رمان به اعضا داده میشه . هزینه عضویت ۲۵ هزار تومنه . برای عضویت میتونید به نگار پیام بدید

http://t.me/ng786f

#عشق_سخت 

#79

خم شدو مماس لبم گفت 

- منم دوست دارم این کارو کنم دیبا ... اما ما اگه به مشکلات فکر نکنیم دلیل نمیشه اونا از بین برن 

سرشو عقب بردو من موندم تو تب این بوسه 

دستشو به کمرش زد و گفت 

- باید با پدرت حرف بزنم . تو سنت کمه برای ازدواج. اصلا هنوز خودتو نشناختی ! ازدواج حماقته برای تو ! تو نمیدونی خودت چی میخوای چه برسه به اینکه بفهمی از طرف مقابلت چی میخوای 

فقط نگاهش کردم

درست میگفت 

اما منتظر جواب من نبود 

داشت با خودش حرف میزد 

به ساعتش نگاه کردو گفت 

- میرم جلسه.... برگشتم میام دانشگاه دنبالت. همونجا با پدرت حرف میزنم

بی اختیار گفتم

- فکر خوبی نیست مرداد. اون فقط باز قاطی میکنه. 

سریع برگشت سمتم

نگاهش بی روح بود و گفت 

- فکر بهتری داری؟

با تکون سر گفتم نه 

نشستم رو کاناپه و گفتم 

- بزار چن روز بگذره حداقل 

مهرداد باز اومد سمتم

آروم و کمی عصبانی گفت 

- بزاریم چند روز بگذره که باز این چند روز کتک بخوری ! یا خواستگار بیاد برات ! یا فکر و خیال کنی دیبا ؟ 

با سر با اتاقش اشاره کردو گفت 

- پاشو برو اتاق ... لخت شو تا بیام 

لحنش انقدر سنگین بود که اتومات بلند شدمو به سمت اتاق رفتم

تو دلم ذوق داشتم 

دلم برای مهرداد و رابطمون تنگ شده بود 

شروع کردم به لخت شدن

شاید بابا حق داشت منو بزنه

منی که میام اینجا یواشکی رابطه دارم 

اما نمیتونستم به باب حق بدم

من 18 سالم شده

این بدن منه و این انتخاب منه 

اون موقع که نمیذاشت تو عالم بچگی هم با پسر ها ارتباط داشته باشمو همیشه منو تشنه نگه میداشت باید فکر اینجاشو میکرد 

این افکارمو کنار زدم

لخت رفتم زیر پتو که مهرداد اومد تو 

دستشو به سینه زد و گفت 

- یادم نمیاد گفته باشم بری زیر پتو ...

Report Page