77
#پارت۷۷
فقط نگاهم کرد ، میدونستم دردش چیه و چی میخواد برای همین با لبخند گفتم " چقدر میخوای؟!"
دستشو تو جیب شلوارش فرو کرد " کم کم ۵۰۰میلیون!"
تو گلو خندیدم این دیگه خیلی بجه زرنگ بود" اون وقت چرا باید ۵۰۰میلیون به تو بدم!"
_ چون من نمیتونم دروغ بگم!" پوزخندی زدم" اون وقت با پول میتونی دروغ بگی؟!
تو چشمام نگاه کرد ، حتما رفته در مورد ثروت خانوادم تحقیق کرده
میخواد هم بچه دار شه هم اینکه یه پولیم از من به جیب بزنه! "
منو لیلا ۲۰ساله ازدواج کردیم کلی دنبال راه درمان بودیم که بتونیم بچه دار شیم که نشد ، منو لیلا بچه بودیم
اون ۱۹سالش و منم۲۰سالم باهم فرار کردیم یه خارج رفتیم هیچ نداشتیم اما خب ناامیدم نشدیم و باهم زندگیمونو ساختیم و الان جز میلیاردای تهرانم و کلی پول دارم
از زیبا خوشم اومده مطمئن باش اگه دخترم شه واسش چیزی کم نمیذارم نه از لحاظ محبت نه از لحاظ پول و ثروت
"خب حالا چی از من میخوای؟! اگه خودت ثروتمندی پس چرا از من پول میخوای؟! منم زیبا رو از بی خانمانی نجات دادم و اوردمش پیش خودم
" من پولو بخاطر این میخوام که کل گذشته ی زیبا رو پاک کنم ، اگه نمیخوای خانوادت بویی از گذشته زیبا ببرن پس بهتره با من راه بیای!"
_تهدیدم میکنی؟!"
شونه ایی بالا انداخت: هر جور که دوست داری فکر کن!
" سرمو تکون دادم : دلیلت قانع کننده نیست واقعا ،دلیل قانع کننده بیار منم پولو بهت مید