77

77


سلام عزیزای دلم دیشب پارت جدید داشتیم اگه نخوندین برید بالاتر اول پارت دیشبو بخونید و بعد پارت امروز رو 👇

خودشوبهم نزدیک کرد 

-....تاوقتی توهستی پول چه ارزشی داره؟ من خودتو میخوام

+...چیکار میکنی بابک؟ حالت خوبع؟ برو عقب 

زیر گوشم اروم گفت

-...در موردش فک کن بامن باش تا همه چی اروم پیش بره یا میتونی قبول نکنی و اون موقع ببینی چی میشع 

با تنفر بهش نگاه کردم

+...حالم ازت بهم میخوره خیلی کثافتی برو گمشو از اتاق من بیرون 

-...بهش فکر کن جوجو چند روزی وقت داری 

از اتاقم بیرون رفت خودمو روی تخت انداختم و سرمو تودستام گرفتم 

من هرزه نبودم ...

که بخوام هرروز زیر یکی بخوابم ...

حتی حوصله نداشتم برای حامد تعریف کنم چیشده 

همونجوری روی تخت خوابم برد 

وقتی بیدار شدم همه ما تاریک بود گردنم درد گرفته بود 

لباسامو بیرون اوردم و وارد حمام شدم زیر آب گرم به تصویر خودم توآینه بخار گرفته نگاه کردم

 

من باخودم دارم چیکار میکنم؟

من به بابک هیچ حسی نداشتم چطور میتونستم باهاش باشم؟ 

حوله رو دورم پیچیدم و رفتم زیر پتو مثل همیشع حمام ارومم کرد و خیلی زود خوابم برد 

اما چه خوابی

پراز کابوس !

نه میتونستم بخوابم و نه میتونستم بیدار بمونم 

خواب و بیداری برام زهر شده بود 

و این وسط تنها چیزی که بهش فکر میکردم و کمی اروم میشدم 

حامد بود 

دلم دوباره از اون تخلیع انرژی هایی میخواست که بعدش از خستگی بیهوش میشدم 

من همه این حس و تجربها رو فقط باحامد میخواستم نه هیچکس ددگه

Report Page