77

77


مامان محمد اومد دم اتاق و گفت

-...آرزو آقاجونت و مامانت اومدن دنبالت

+...میشه بیاین داخل؟ 

روی تخت نشستم 

موهامو زدم پشت گوشم و گفتم

+...اگه مزاحم نیستم میخوام اینجا بمونم نمیخوام ببینمشون

-...مزاحم نیستی دخترم منم تنهام 

یک ساعتی طول کشید تا تونست مامان اینارو قانع کنه 

صداشونو میشنیدم 

ولی نرفتم بیرون 

اصلا دلم نمیخواست ببینمشون

از اتاق رفتم بیرون و گفتم

+...میشه آدرس خونه ی محمد رو بهم بگین باید باهاش حرف بزنم 

آدرس خونه رو گرفتم لباس پوشیدم و زدم بیرون 

ساعت ده شب بود 

رسیدم خونه ی محمد 

پشت در خونه مکث کردم 

نفس عمیقی کشیدم 

در زدم و منتظر موندم 

اما کسی جواب نداد 

دوباره در زدم 

بازم خبری نشد 

حتما خونه نیست 

ناامید برگشتم...

همین لحظه در باز شد

با دیدن من پشت در خونش باتعجب گفت 

-...این ساعت اینجا چیکار میکنی آرزو؟

با دو قدم بزرگ خودمو بهش رسوندم ومحکم بغلش کردم 

+...محمد من بدون تونمیتونم زندگی کنم

دستشو دورم حلقه کردو کشیدم توخونه 

درو بست و چسبوندم به در

سرمو آوردم بالا 

محمد بی طاقت نگام کردو خودم پیش قدم شدم برای بوسیدنش 

دستمو دور گردنش حلقه کردم 

اولش شوکه شد و بعد شدیدتر از من مشغول لبام شد

.............

میدونید ما یه کانال خصوصی برای ناجی داریم؟ اونجا پارتا جلو تره. روزی هم ۲ پارته ! آخرش هم فایل کامل میدیم اونم بدون سانسور !!!! هزینه ورود فقط ۲۲تومنه اگر خواستید به ادمین فروش پیام بدین👇🚫👇🚫

https://t.me/SJo_sara

Report Page