بررسی فیلم رویاپردازها

بررسی فیلم رویاپردازها

انجمن اسلامی دانشجویان آزاداندیش

▫️فیلم رویاپردازها، فرهنگ دانشجویان فرانسه را در دهه شصت میلادی به تصویر می‌کشد و کارگردان، فرهنگ ناشی از اندیشه‌های پست مدرن را با تحولات سیاسی می ‌۶۸ پیوند می‌زند و ریشه آن اتفاقات را ذهنِ رویاپردازِ جوانان می‌داند. هدف این فیلم، بازآفرینی وقایع می ‌۶۸ و نشان دادن آرمان‌خواهی نسل جوان آن دوره است.

▫️ویژگی اصلی سینمای برناردو برتولوچی، کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس ایتالیایی، ترکیبی از تحولات سیاسی و اجتماعیِ مبتنی بر روابط انسانی است و آثارش میان منتقدین سینما به بی‌پروایی در نمایش رفتار مردم شهرت دارد. موسیقی‌هایی که در این فیلم استفاده شده‌ است، همگی از موسیقی‌های معروف دهه شصت میلادی است و به بیننده در ساختن تصویر ذهنی از فضای فرهنگی آن دوره کمک شایانی می‌کند. همچنین برتولوچی با استفاده از صحنه‌های واقعی رویدادهای می ‌۶۸، صحنه‌هایی از برخی فیلم‌های سینمایی و بازسازی صحنه‌هایی از فیلم‌های ژان لوک گُدار در ساخت این فیلم بهره برده است.

▫️فیلم با اعتراض گروه "فیلم‌دوست‌ها" به اخراج هانری لانگلوا از سینماتک پاریس آغاز می‌شود. سینماتک مکانی است که افرادی، همچون گُدار، از آنجا به دنیای سینما معرفی شدند و جریان موج نو را در سینمای فرانسه بنیان نهادند. این مکان، تاثیر بسزایی در رشد فرهنگ دانشجویان داشته و در ابتدای فیلم، بیننده شاهد تجمع تعدادی از آن‌ها برای شنیدن بیانیه مدیر سینماتک و اعتراض به اخراج آن است. طی همین اعتراضات، یکی از اعضای گروه فیلم‌دوست‌ها به نام متئو، جوان بیست ساله‌ آمریکایی که با هدف فراگیری زبان فرانسه به پاریس آمده است، با ایزابل و تئو، خواهر و بردار دوقلوی فرانسوی، آشنا می‌شود. گفتگو در خصوص آثار سینمایی مختلف، شخصیت‌های داستان را به هم نزدیک می‌کند تا جایی که تئو و ایزابل از متئو درخواست می‌کنند که برای شام به خانه‌ آن‌ها برود و همچنین مدتی را که پدر مادرشان در مسافرت هستند، با آن‌ها زندگی کند.

▫️تاثیر سینما در زندگی این جوانان بسیار شدید است و حتی تفریح و سرگرمی آن‌ها را نیز درمی‌گیرد؛ در این خصوص، می‌توان به صحنه دویدن در طول موزه لوور برای شکستن رکورد فیلم گُدار اشاره کرد. همچنین بیننده شاهد جریمه‌هایی هنجارشکنانه‌ برای فرد بازنده در این بازی‌های سینمایی است. در اواسط فیلم، تئو از پنجره نظاره‌گر هجوم نیروهای پلیس به سمت گروهی معترض است که در حال فرار، پرچم سرخ به دست دارند. متئو که نماد یک آمریکایی محافظه‌کار و البته مخالف خشونت است، در رویاهای دوقلوها سهیم شده است، اما در برخی موارد، مقابل هنجارشکنی‌های آن دو ایستادگی می‌کند. گفت‌و‌گوهای متئو و تئو در حوزه سینما و موسیقی را می‌توان تقابل فرهنگ کالیفرنیا و پاریس در دهه شصت میلادی و از طرفی بی‌پروایی فرانسوی‌ها در مقابل محافظه‌کاری آمریکایی‌ها قلمداد کرد. بحث‌های گوناگونی میان این دو شخصیت شکل می‌گیرد که می‌توان به جنگ ویتنام و گفته‌های مائو اشاره کرد؛ متئو همانطور که از پیش بیان کردیم، فردی جنگ‌ستیز و مخالف خشونت است و دانشجو بودن خویش را خوش اقبالی دانسته، چراکه در غیر این صورت، به عنوان سرباز به ویتنام اعزام شده بود. او سرنوشت کسانی را که از رفتن به جنگ امتناع می‌ورزند، زندان می‌داند. در مقابل تئو حاضر است به زندان برود اما مجبور به کشتن انسانی در جنگ نشود. او سخنان مائو را بازگو می‌کند که "کتاب به جای اسلحه، فرهنگ به جای خشونت" و مائو را کارگردانی بزرگ با میلیون‌ها بازیگر می‌داند که به دنبال ساختن فیلمی بی‌نظیر است. متئو اعتقاد دارد که در کشور چین، مردم مثل طوطی شعارها را تکرار می‌کنند، عموما سیاهی لشگرند و البته عدم حضور تئو در خیابان و در میان جمعیت را باور نداشتن به اعتقاداتش می‌داند. در واقع متئو معتقد است که به کارگیری یک مسئله در برابر کشف آن از اهمیت بیشتری برخوردار است و بیان می‌کند که باید از تئوری به سوی عمل حرکت کرد. در میان همین گفتگوهاست که دیگر تنها گروه فیلم‌دوست‌ها اعتراض نمی‌کنند و تمام پاریس پا به خیابان‌ها گذاشته‌اند؛ اگرچه تئو و ایزابل به دلیل پاک‌طلب خواندن خود، تمایلی به تماشای تلویزیون نداشته و طول این مدت را در بی‌خبری سپری کرده‌اند.

▫️پایان فیلم، زمانی که ایزابل همانطور که در پاسخ به سوال متئو گفته بود، به دلیل شرمساری در مقابل پدر و مادرش، تصمیم به از بین بردن خود، معشوقه‌ و برادرش از طریق باز گذاشتن لوله گاز گرفته است، ناگهان شیشه پنجره به وسیله آجر شکسته می‌شود و تئو و متئو از خواب می‌پرند؛ ایزابل بوی گازی که اتاق را فرا گرفته، ناشی از گاز اشک‌آور نیروی پلیس عنوان و به یک جمله برای پاسخگویی به تئو بسنده می‌کند که "صدای خیابان به اتاق رسیده است." اندکی بعد، هر سه به ندای مردم گوش داده و به سوی خیابان روانه می‌شوند. تئو که پیش‌قدم شده بود، حصار اتوپیایی که برای خود ساخته را می‌شکند و هم‌صدا با مردم فریاد می‌زند: «به خیابان بیایید.» میل درونی تئو طغیان کرده و همچنان به پیش می‌رود و خود را برای حضور در خط مقدم اعتراضات آماده می‌کند. حتی در پایان فیلم نیز تقابل تئو و متئو ادامه دارد؛ متئو این اقدام مردم را خشونت‌آمیز و فاشیستی می‌خواند اما تئو این اتفاق را شگفت‌انگیز برمی‌شمارد و صفت فاشیست را به پلیس‌هایی که برای سرکوب مردم آمد‌ند نسبت می‌دهد. ایزابل که از جان خود دست کشیده است، همراه تئو به درون درگیری‌ها می‌رود و متئو که دیگر از قانع کردن دوقلوها دلسرد شده، آن دو را ترک می‌کند. صحنه پایانی هجوم نیروی پلیس به سمت مردم است.

▫️همانطور که از نام فیلم پیداست، دانشجویانِ می ‌۶۸ در بستر آن اتفاقات، رویای خود را زندگی کرده‌اند. گفتمانی که برتولوچی در این فیلم به رخ می‌کشد، خوانشی مارکوزه‌ای‌ از ترکیب نظریات فروید و مارکس است که حاصل آن، آرمان‌خواهی ساختارشکنانه و افسارگسیخته نسل جوان، تحت تاثیر فرهنگ آن دوران است. او اعتقاد دارد که سینما و موسیقی، نقش تاثیرگذاری در این آزادی‌خواهی و هنجارشکنی‌ها داشته است و در اکثر صحنه‌های فیلم، شاهد تاثیر سینما بر شخصیت‌ها هستیم که هر کدام از آن‌ها نمادی از جامعه دهه شصت هستند. از میان سه شخصیت اصلی فیلم، تئو که خودبازیافته فرهنگ چپ‌گرای دهه شصت فرانسه و بازنمایان‌گر انقلاب است، رویای خود را به متئو که نماد راست‌گرای صلح‌طلب محافظه‌کار است به نحوی مطلوب نشان می‌دهد. عده‌ای اتفاقات می ‌۶۸ را ادامه مسیر و تکمیل‌کننده انقلاب کبیر فرانسه دانسته‌اند و پس از گذشت بیش از پنجاه سال از آن دوران، هنوز نمادی به کمال و پختگی می ‌۶۸ برای مبارزه علیه وضع موجود نیافته‌اند.

@atuazadandish

Report Page