76

76


#پارت76

#قلبی‌برای‌عاشقی


_تو با اینا چطور در ارتباط بودی؟ چرا من تا حالا اینارو ندیدم هان؟! 

دستمو رو قبرش کشیدم 


_رهام تورو کشته؟! یعنی استاد داره راستشو میگه؟ 

تو چیکار کردی احمد مغزم داره منفجر میشه!


اب دهنمو پرصدا قورت دادم و چشمامو رو هم گذاشتم 

قطرات اشک دونه دونه رو گونه م سرازیر شد دهنم رفت سمت اون روز نحس 


روزی که احمدمو از دست دادم...روزی که احمدم از بین رفت 

من راننده رو دیدم 

ولی چرا قیافه ش یادم نیست؟!


چرا هر چی فکر میکنم قیافه ی اون شخص یادم نمیاد... تا نزدیکای غروب پیش عشقم بودم و هی از یه قبر سوال و جواب میپرسیدم!  


***

_فرداشب یه مهمونی داریم تو خونه مون توام میای؟!

بدون اینکه ذره ایی فکر کنم جواب دادم:نه!


اونم چیزی نگفت حتی اسرار هم نکرد پوزخندی زدم و رفتم سراغ کارم ، هنوز حرفای دیروز امیر تو سرم اکو میرفت 


و ازشون ترس داشتم! میترسیدم یه بلایم سر من بیارن 

از اون چیزی که فکرشو میکردم خطرناک تر بودند!


اب دهنمو پر صدا قورت دادم و مشغول کارم شدم!


‌( امیر )

پرونده ها رو اوکی کردم و رو به لیدا گفتم :


دیروز به گوشی رهام زنگ زدم ، یعنی رهام گفت اون دختره تو اتاقمه تا من میرم بیرون تو زنگ بزن در مورد احمد صحبت کن‌!


ابرویی بالا انداخت : خب؟!

_اما من در مورد احمد صحبت نکردم ، من در مورد چاق انسان صحبت کردم!!


_چــــی؟؟؟


شونه ایی بالا انداختم که دندون قروچه ایی کرد 

_عقلت کمه یا چی؟؟ 

_باید میگفتم!


_اگه به رهام بگه چی؟؟ رهام بفهمه میرینه تو کار و بارمون فهمیدی؟؟


_به رهام نمیگه 

_از کجا مطمئنی؟؟ 

_اخه مگه مریضه بره به رهام بگه من گوشیتو جواب دادم داداشت این حرفو زده؟؟ 


تند تند سرشو تکون داد : اااه لعنت بهت

بلند شد و انگشت اشارشو تند تند تکون داد : اگه اسکی به کلمه حرف بزنه اونم مثله احمد باید از سر راه برداشته شه فهمیدی؟؟

Report Page