73
#کوچولو_دلربا
#۷۳
ریز خندید
اما گونه هاش هم سرخ شد
نشست پشت میز و گفت
- با تو کارای خطرناک لذت بخش میشه
فقط نگاهش کردم
اما اون نگاهم نکرد
ثبحانه اش رو شروع کرد و گفت
- میشه تو قهوه بریزی
هومی گفتم
دو کاپ قهوه ریختم و نشستم
دلم میخواست به دلا بگم رفتارش رو عوض کنه
اما فکر میکردم باز کردن این بحث اشتباهه
قهوه دلا رو گذاشتم جلوش و گفتم
- خوشحالم از اون دختر ترسیده تبدیل شدی به یه دختر نترس
دلا آروم خندید
یه لب از قهوه اش خورد و گفت
- به نظرم همه تو وجودشون یه بخش نترس و ماجرا جو دارن اما اون بخش فقط کنار بعضی آدم ها بیدار میشه. من واقعا خودمم باورم نمیشه دو دقیقه پیش باهات رو کابینت سکس داشتم و الان نشستم جلوت دارم قهوه میخورم و هنوز زنده ام
بلند خندیدم
حرف خوبی بود
کمی از بیکن خوردم و گفتم.
- دقیقا... منم باورم نمیشه
قهوه ام رو تمام کردم و گفتم
- دلا من خیلی امروز شلوغم شب دیر میام به هیچ وجه برای کسی در رو باز نکن و تلفن رو حواب نده کار واجب داشتی موبایلی که پدرت داد رو میز آرایشه شماره خودم داخلش سیوه بهم زنگ بزن
دلا سر تکون دادو گفت
- چشم
خوبه ای زیر لب گفتم و در حالی که بلند میشدم به رد سینه هاشرو لباسش نگاه کردم و گفتم
- شب هم یه لباس دیگه بپوش
با شیطنت خندید و گفت
- لباس تمیز ندارم
ما تو کانال خصوصی ۶۰ پارت جلو تریم
روزی ۲ پارت میزاریم
فقط پارت رمان میزاریم
بدون سامسور و محدودیت
تازه گاهی ۳ پارت داریم
هزینه عضویت اونجا ۱۸ تومن هست. شاید در آینده افزایش قیمت داشته باشه
برای خرید عضویت به ادمین پیام بدین👇👇