#72

#72

مـْ͜ुٞـᬼٞـ۪۪۪ٞٞٞ͜͡ــیتـْ͜ुٞـᬼٞـ۪۪۪ٞٞٞ͜͡ـرا

موتورشو تو پارکینگ پارک کرد.. از ترکش پرید پایین.. و جلوتر از خودش راه افتادم سمت اسانسور.. وارد اسانسور شدم پشتم اومد و در و بست..به اتاقک اسانسور تکیه دادم و به چرخش سوئیچ تو دستش چشم دوختم.. با اخمایی درهمی تو فکر فرو رفته بود.. دستمو جلو صورتش تکون دادم و گفتم:چته هامون؟ اسانسور ایستاد بدون جواب در و باز کرد و اشاره کرد خارج شم..سکوت کردم و خارج شدم پا در هوا میون راه رو ایستادم ..نمیدونستم برم واحد خودم یا واحد خودش.. در خونشو با کلید باز کرد با دیدن من.. چشم گرد کرد و گفت:چرا ایستادی؟بیا دیگه. تعللمو دید.. لبش به نشونه لبخند باز شد گفت:بیا.. دنبالش روونه شدم در و بست.. سمت پذیرایی خواستم برم که تو هوا معلق شدم.. جیغی کشیدم که بی حرف پرتم کرد رو کاناپه و سرشو تو موهام فرو کرد.. با لبخند دستمو تو موهای بورش کشیدم سرشو بلند کرد ..چشماش سرخ سرخ بود خمیازه ای کشید.. و از روم بلند شد لب زدم:چرا انقدر خسته ای؟ کوتاه گفت:نخوابیدم درست... و پیرهن مردونشو دونه دونه دکمشو باز کرد و گوشه ای پرت کرد.. هلم داد اونور تر و با زور کنارم دراز کشیدم.. خودمو بالا کشیدم و روی سینش خوابیدم زمزمه کرد:بخواب توهم. فوتی رو سینش کردم که تو گلو خندید و گفت:نکن سودا..بذار بخوابم..روز سختی بود.. باشه ای گفتم ..دستشو بین پام گذاشت که با طعنه گفتم:تو که میخواستی بخوابی!! نرم گفت:بین پات گرمه..منم یکم سردمه..بذار گرم شم.. لبخندی زدم و سکوت کردم

Report Page